کلمه جو
صفحه اصلی

jeweller


معنی : زرگر، جواهر فروش، جواهر ساز
معانی دیگر : جواهر ساز، جواهر فروش

انگلیسی به فارسی

جواهر ساز، جواهر فروش


جواهر فروش، جواهر ساز، جواهری، زرگر، گوهر فروش


انگلیسی به انگلیسی

• one who repairs jewelry; one who creates jewelry; on who sells jewelry
a jeweller is a person who makes, sells, and repairs jewellery and watches.
a jeweller or a jeweller's is a shop where jewellery and watches are sold and repaired.

مترادف و متضاد

زرگر (اسم)
goldsmith, smith, jeweller, jeweler

جواهر فروش (اسم)
jeweller, jeweler

جواهر ساز (اسم)
jeweller, jeweler

جملات نمونه

1. The jeweller skillfully engraved the initials on the ring.
[ترجمه ترگمان]و با مهارت حروف اول حروف را روی حلقه حک کرد
[ترجمه گوگل]جواهرساز با مهارت حرف زدن بر روی حلقه را حک کرد

2. Allyn was a jeweller by trade.
[ترجمه ترگمان]Allyn با تجارت یک jeweller بود
[ترجمه گوگل]آلن یک تجارت جواهر بود

3. The jeweller has a workroom at the back of his shop.
[ترجمه ترگمان]آن jeweller یک کارگاه آهنگری دارد که در انتهای مغازه اش مشغول کار است
[ترجمه گوگل]جواهرآلات دارای یک اتاق کار در پشت فروشگاه خود است

4. The jeweller was stabbed as he tried to fight the robbers off.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که سعی کرد با دزدها مبارزه کند، نقره چاقو خورده بود
[ترجمه گوگل]جواهری با تلاش برای مبارزه با دزدان از بین رفت

5. The jeweller pronounced the diamond to be genuine.
[ترجمه ترگمان]آن وقت آن قدر نقره بود که الماس را واقعی جلوه می داد
[ترجمه گوگل]جواهر ساز این الماس را واقعی می داند

6. A jeweller whose nose-rings take Manchester by storm?
[ترجمه ترگمان]یک جواهرفروش که پس از طوفان منچستر را به منچستر می برد؟
[ترجمه گوگل]جواهری که حلقه بینی خود را منفجر می کند؟

7. The jeweller has undergone major surgery for his injuries but is now out of intensive care.
[ترجمه ترگمان]این جواهرفروش که به خاطر جراحات او تحت عمل جراحی قرار گرفته است، اما اکنون از مراقبت های ویژه برخوردار است
[ترجمه گوگل]جواهرجو به دلیل جراحاتش تحت عمل جراحی قرار گرفته است، اما در حال حاضر از مراقبت شدید برخوردار نیست

8. The jeweller was overjoyed; he began spending heavily.
[ترجمه ترگمان]The با خوشحالی شروع به خرج کرد و شروع به خرج کردن کرد
[ترجمه گوگل]جواهرکاری بسیار خوشحال شد؛ او شروع به صرف هزینه شد

9. I took the ring to a jeweller to have its value assessed.
[ترجمه ترگمان]من حلقه را به یک جواهرفروش که ارزش آن ارزیابی شده است، بردم
[ترجمه گوگل]من یک جواهر را برای ارزش گذاری ارزیابی کردم

10. The extension was refused at head office; the jeweller went bankrupt.
[ترجمه ترگمان]رئیس اداره از اداره پست سر باز زد؛ فروش جواهر ورشکست شد
[ترجمه گوگل]پسوند در دفتر اصلی رد شد جواهر فروش ورشکسته شد

11. Becoming a wellknown local brand and the biggest jeweller in Guangxi.
[ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به یک نام تجاری معروف و بزرگ ترین jeweller در Guangxi
[ترجمه گوگل]تبدیل شدن به یک نام تجاری محلی شناخته شده و بزرگترین جواهرساز در Guangxi

12. Dunne knew this because as a jeweller he often bought old gold and melted it down.
[ترجمه ترگمان]دانی از این موضوع خبر داشت که چون خیلی وقت ها طلای کهنه را می خرید و آن را آب می کرد
[ترجمه گوگل]دان این را می دانست چرا که به عنوان یک جواهر فروش اغلب طلا قدیمی را خرید و آن را ذوب کرد

13. I took the ring to the jeweller to have value assessed.
[ترجمه ترگمان]من حلقه را به جواهر فروشی بردم که ارزش ارزیابی را داشته باشد
[ترجمه گوگل]من ارزش جواهری را به دست آوردم

14. The jeweller set a diamond in the ring.
[ترجمه ترگمان]The یک الماس را روی حلقه گذاشت
[ترجمه گوگل]جواهر الماس را در حلقه قرار داده است

پیشنهاد کاربران

کسی که ساعت و جواهرات می فروشه یا بعضی اوقات تعمیرشون می کنه یا حتی می سازه.


کلمات دیگر: