1. Last and most impalpable of all is public sentiment.
[ترجمه ترگمان]آخرین و most آن، احساسات عمومی است
[ترجمه گوگل]آخرین و بیشتر غیر ممکن است از همه احساسات عمومی است
2. For we have not clung to obsolete and impalpable assumptions concerning our society purely as the result of obtuseness and ignorance.
[ترجمه ترگمان]زیرا ما به مفروضات ناچیز و impalpable مربوط به جامعه خود به عنوان نتیجه of و نادانی clung
[ترجمه گوگل]زیرا ما به مفاهیم منسوخ و غیرمعمول در ارتباط با جامعه ما صرفا به عنوان نتیجه از زرق و برق و جهل نرسیده ایم
3. But what is behind this impalpable concept called brands?
[ترجمه ترگمان]اما چه چیزی پشت این مفهوم impalpable نام دارد که برندها نام دارد؟
[ترجمه گوگل]اما چه چیزی پشت این مفهوم بی نظیر به نام مارک ها می آید؟
4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
5. Laparoscopy locates the position of impalpable testes and decides treatment options for them.
[ترجمه ترگمان]Laparoscopy وضعیت جسمی impalpable را تعیین و گزینه های رفتاری را برای آن ها تعیین می کند
[ترجمه گوگل]لاپاروسکوپی موقعیت بیضه های غیر قابل تشخیص را تعیین می کند و گزینه های درمان را برای آنها تعیین می کند
6. A clear glass counter has an impalpable quality that brings guests and bartenders into a closer relationship.
[ترجمه ترگمان]یک باجه شیشه ای شفاف یک کیفیت impalpable دارد که مهمانان را به یک رابطه نزدیک تر می کند
[ترجمه گوگل]شمارنده شیشه ای روشن دارای کیفیت نامحدود است که مهمانان و متصدیان را به یک رابطه نزدیک تر می آورد
7. Impalpable ideas floating through his mind.
[ترجمه ترگمان]افکار impalpable در ذهنش شناور بودند
[ترجمه گوگل]ایده های غیر قابل نفوذ از طریق ذهنش شناور است
8. I am an immaterial impalpable incarnation.
[ترجمه ترگمان]من یکی از incarnation غیرقابل تحملی هستم
[ترجمه گوگل]من تجسم غیرمترقبه غیرمعمول هستم
9. The commonplace is just that light, impalpable, aerial essence.
[ترجمه ترگمان]آنچه معمولی است همان روشنایی نامحسوس و impalpable و essence است
[ترجمه گوگل]عادت فقط این نور، غیر قابل انعطاف، ذات هوایی است
10. As I inhale the impalpable breezes that set in upon me.
[ترجمه ترگمان]همچنان که نسیم نامحسوسی را که به من وصل می کرد تنفس می کردم
[ترجمه گوگل]همانطور که من درخشش بی نظمی غیر قابل نفوذ است که بر من قرار داده است
11. Thou hast vanished from my reach, leaving an impalpable touch in the blue of the sky, an invisible image in the wind moving among the shadows.
[ترجمه ترگمان]تو از دسترس من ناپدید شده ای و یک تماس نامحسوس در آسمان، یک تصویر نامرئی در بادی که در میان سایه ها حرکت می کند، باقی ماند
[ترجمه گوگل]شما از دسترس من ناپدید شده است، ترک یک لمس غیر قابل درنگ در آبی آسمان، یک تصویر نامرئی در باد که در میان سایه ها حرکت می کند
12. But words are More impalpable than bricks, reading is a longer and More complicated process than seeing.
[ترجمه ترگمان]اما کلمات More از آجرها هستند، خواندن یک فرآیند طولانی تر و پیچیده تر از دیدن است
[ترجمه گوگل]اما کلمات بیشتر غیر آجری از آجر هستند، خواندن فرایند طولانی تر و پیچیده تر از دیدن است
13. The characters become impalpable.
[ترجمه ترگمان]The ناپذیر می شوند
[ترجمه گوگل]شخصیت ها غیر قابل تبدیل می شوند
14. The impalpable power of faith.
[ترجمه ترگمان]قدرت درک نشدنی ایمان
[ترجمه گوگل]قدرت غیرقابل اعتماد ایمان
15. Roads they were then of the Sidhe and of those who have dealings with the impalpable and the evanescent.
[ترجمه ترگمان]اینان در آن زمان از the و کسانی بودند که معاملات با ناملموس و ناپایدار را انجام می دادند
[ترجمه گوگل]جاده هایی که بعد از آن سیده و کسانی بودند که با ناپاکی و تباهی برخورد می کردند