کلمه جو
صفحه اصلی

harassment


معنی : اذیت، ازار، تعرض، ستوه، بستوه اوری
معانی دیگر : ستوه، بستوه اوری، اذیت، ازار

انگلیسی به فارسی

به ستوه آوری، اذیت، آزار، مزاحمت


آزار و اذیت، اذیت، تعرض، ستوه، ازار، بستوه اوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: behavior that threatens, attacks, or offends another person repeatedly.

- After receiving several threatening and abusive phone calls from the same person, he went to the police to complain of harassment.
[ترجمه ترگمان] او پس از دریافت چندین تماس تهدید کننده و سو استفاده از یک فرد، به پلیس مراجعه کرد تا از آزار و اذیت شکایت کند
[ترجمه گوگل] پس از دریافت چندین تماس تهدید کننده و سوء استفاده از همان شخص، او به پلیس رفت تا شکایت از آزار و اذیت را شکایت کند

• bothering, tormenting, pestering
harassment is behaviour which is intended to trouble or annoy someone.

مترادف و متضاد

badgering


Synonyms: aggravation, annoyance, bedevilment, bother, bothering, disturbance, exasperation, hassle, irking, irritation, molestation, nuisance, persecution, perturbation, pestering, provocation, provoking, torment, trouble, vexation, vexing


Antonyms: aid, assistance, facilitation, furtherance, help, support


اذیت (اسم)
fret, annoyance, persecution, inconvenience, tease, harassment, harm, nuisance, mischief, hindrance

ازار (اسم)
hurt, annoyance, trouble, persecution, torment, excruciation, harassment, nuisance, vexation, trade, hindrance, disservice

تعرض (اسم)
attack, offensive, disturbance, harassment, invasion, remonstrance

ستوه (اسم)
weariness, harassment, fatigue

بستوه اوری (اسم)
harassment

جملات نمونه

1. the harassment of dissidents by the police
آزار مخالفان دولت توسط پلیس

2. African-Americans have been complaining about police harassment for years.
[ترجمه ترگمان]آفریقایی - آمریکایی ها سال ها از آزار و اذیت پلیس شکایت کرده اند
[ترجمه گوگل]آفریقایی-آمریکایی ها در مورد آزار و اذیت پلیس برای سالها شکایت دارند

3. Allegations of sexual harassment have led to disciplinary proceedings being taken against three naval officers.
[ترجمه ترگمان]اتهامات مربوط به آزار و اذیت جنسی منجر به اقدامات انضباطی علیه سه افسر نیروی دریایی شده است
[ترجمه گوگل]اتهامات مربوط به آزار و اذیت جنسی منجر به رسیدگی به پرونده های انضباطی علیه سه افسر دریایی شده است

4. She has endured house arrest and continual harassment by the police.
[ترجمه ترگمان]او بازداشت خانگی و آزار مداوم پلیس را تحمل کرده
[ترجمه گوگل]او بازداشت خانگی و آزار و اذیت مداوم توسط پلیس را تحمل کرده است

5. She had been subjected to continual sexual harassment.
[ترجمه ترگمان]اون تحت آزار جنسی دائمی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است

6. Prisoners' families face continual harassment and attack.
[ترجمه ترگمان]زندانی ها با آزار و آزار دائمی روبرو میشن و حمله میکنن
[ترجمه گوگل]خانواده های زندانیان به طور مداوم آزار و اذیت و حمله می کنند

7. She often got telephone harassment at night these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها اغلب آزار و اذیت و آزار دهنده به سر می برد
[ترجمه گوگل]او اغلب در روزهای آفتابی تلفنی در این شب به سر می برد

8. The party has accused the police of harassment.
[ترجمه ترگمان]این حزب پلیس را به آزار متهم کرده است
[ترجمه گوگل]حزب پلیس آزار و اذیت را متهم کرده است

9. Sexual harassment in the workplace is not a trivial matter.
[ترجمه ترگمان]آزار جنسی در محیط کار یک مساله پیش پاافتاده نیست
[ترجمه گوگل]آزار جنسی در محل کار یک ماده بی اهمیت نیست

10. We need effective strategies to combat sexual harassment in the workplace.
[ترجمه ترگمان]ما به استراتژی های موثر برای مبارزه با آزار و اذیت جنسی در محل کار نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز به استراتژی های موثر برای مبارزه با آزار جنسی در محل کار داریم

11. Several women have complained of sexual harassment.
[ترجمه ترگمان]چندین زن از آزار و اذیت جنسی شکایت کرده اند
[ترجمه گوگل]چندین زن از آزار و اذیت جنسی شکایت کرده اند

12. They define sexual harassment as unwanted conduct of a sexual nature.
[ترجمه ترگمان]آن ها آزار و اذیت جنسی را به عنوان رفتار ناخواسته یک ماهیت جنسی تعریف می کنند
[ترجمه گوگل]آنها آزار و اذیت جنسی را به عنوان رفتار ناخواسته طبیعت جنسی تعریف می کنند

13. Political parties are banned, and harassment of dissidents is commonplace.
[ترجمه ترگمان]احزاب سیاسی ممنوع هستند و آزار و اذیت مخالفان امری عادی است
[ترجمه گوگل]احزاب سیاسی ممنوع هستند و آزار و اذیت مخالفان عادی است

14. Several senators introduced legislation aimed at sexual harassment.
[ترجمه ترگمان]چندین سناتور قانون را با هدف آزار و اذیت جنسی معرفی کردند
[ترجمه گوگل]چندین سناتور قوانینی را با هدف آزار و اذیت جنسی معرفی کردند

15. I saw it all as another method of harassment and abuse.
[ترجمه ترگمان]من همه اینا رو به عنوان یه روش آزار و آزار دهنده دیدم
[ترجمه گوگل]من این را به عنوان روش دیگری برای آزار و سوء استفاده مشاهده کردم

پیشنهاد کاربران

بدرفتاری

خشونت، آزار وآسیب، تعرض، آسیب رساندن جسمی و روانی

مزاحمت


Harass : آزار دادن - اذیت کردن ( v )
Harassness : آزار - خشونت ( n )
Sexual harassment : آزار جنسی

آزار، بدرفتاری

آزار و اذیت

– sexual harassment
– The law can protect people from harassment
– He's just happy to be off the hook on that harassment charge

گرفتاری

خشونت زیاد

آزار و اذیت - همانند sexual harassment = آزار جنسی


کلمات دیگر: