کلمه جو
صفحه اصلی

imitate


معنی : تقلید کردن، کپیه کردن
معانی دیگر : سرمشق قرار دادن، پیروی کردن (از کار کسی)، تاءسی کردن به، تقلید درآوردن، نوا درآوردن، ادای کسی را درآوردن، والوچیدن، نسخه برداشتن، روبرداری کردن، بدل سازی کردن، کپی کردن، همانند کردن یا بودن، نوای کسی را در اوردن

انگلیسی به فارسی

نوای کسی را در آوردن، تقلید کردن، پیروی کردن، کپیه کردن


تقلید کردن، کپیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: imitates, imitating, imitated
مشتقات: imitator (n.)
(1) تعریف: to follow the manner or pattern of; attempt to resemble; mimic.
مترادف: copy, emulate, mimic, resemble, simulate
مشابه: ape, echo, impersonate, mime, mirror, parody, pattern

- Small children often imitate their parents.
[ترجمه ناشناس] کودکان کوچک اغلب از ولدین خود تقلید میکنند
[ترجمه ترگمان] کودکان کوچک اغلب از والدین خود تقلید می کنند
[ترجمه گوگل] بچه های کوچک اغلب والدین خود را تقلید می کنند
- He makes a living by imitating famous actors and singers.
[ترجمه ترگمان] او با تقلید از بازیگران مشهور و خوانندگان، امرار معاش می کند
[ترجمه گوگل] او با تقلید بازیگران و خوانندگان معروف زندگی می کند

(2) تعریف: to reproduce the appearance of; copy.
مترادف: copy, duplicate, mimic, mirror, replicate, reproduce, simulate
مشابه: emulate, fake, falsify, impersonate, mock

- The secretary could imitate the president's handwriting.
[ترجمه ترگمان] منشی می تواند از دستخط رئیس جمهور تقلید کند
[ترجمه گوگل] وزیر امور خارجه می تواند دست خط ریاست جمهوری را تقلید کند

• mimic, impersonate; emulate; copy, duplicate; resemble
if you imitate someone or something, you copy what they say or do.

مترادف و متضاد

تقلید کردن (فعل)
assume, simulate, imitate, mimic, emulate, pattern

کپیه کردن (فعل)
imitate, copy, calk

pretend to be; do an impression of


Synonyms: act like, affect, ape, assume, be like, borrow, burlesque, carbon, caricature, clone, copy, counterfeit, ditto, do like, do likewise, duplicate, echo, emulate, falsify, feign, follow, follow in footsteps, follow suit, forge, impersonate, look like, match, mime, mimic, mirror, mock, model after, parallel, parody, pattern after, personate, play a part, pretend, put on, reduplicate, reflect, repeat, replicate, reproduce, resemble, send up, sham, simulate, spoof, take off, travesty, Xerox


Antonyms: be original, clash, differ, oppose, reverse


جملات نمونه

1. he tried to imitate the saint
او کوشید مقدسان را سرمشق قرار دهد.

2. paper made to imitate leather
کاغذی که ظاهرش مثل چرم است

3. glass handcrafted so as to imitate diamonds
شیشه ی ساخته شده با دست به گونه ای که شبیه الماس باشد

4. Decide what you want to do; don't just imitate others.
[ترجمه محمد م] تصمیم بگیر که میخواهی چکار کنی . فقط از دیگران تقلید نکن .
[ترجمه ترگمان]تصمیم بگیر چه کار کنی، فقط از دیگران تقلید نکن
[ترجمه گوگل]تصمیم بگیرید که میخواهید انجام دهید دیگران را تنها نگذارید

5. He can imitate the cries of birds.
[ترجمه ترگمان]می تواند از صدای پرندگان تقلید کند
[ترجمه گوگل]او می تواند فریاد پرندگان را تقلید کند

6. Some of the younger pop bands try to imitate their musical heroes from the past.
[ترجمه ترگمان]برخی از گروه های کوچک تر پاپ تلاش می کنند تا قهرمانان موزیکال خود را از گذشته تقلید کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از گروه های پاپ جوان تر سعی می کنند قهرمانان موسیقی خود را از گذشته تقلید کنند

7. James can imitate his father perfectly.
[ترجمه محمد م] جیمز میتواند کاملا ادای پدرش را درآورد .
[ترجمه ترگمان]جیمز می تواند به طور کامل از پدرش تقلید کند
[ترجمه گوگل]جیمز می تواند پدرش را کاملا تقلید کند

8. She was a splendid mimic and loved to imitate Winston Churchill.
[ترجمه ترگمان]تقلید می کرد و از ین ستون چرچیل خوشش می آمد
[ترجمه گوگل]او یک تقلید پر زرق و برق بود و دوست داشت وینستون چرچیل را تقلید کند

9. The Japanese have no wish to imitate Western social customs and attitudes.
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها تمایلی به تقلید از آداب و عادات اجتماعی غرب ندارند
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها تمایل به تقلید آداب و رسوم اجتماعی غربی ندارند

10. I'd make fun of her dress and imitate her speech.
[ترجمه ترگمان]من از لباسش لذت می بردم و از گفتار او تقلید می کردم
[ترجمه گوگل]من می خواهم از لباس او لذت ببرم و تقلید از سخنان او

11. They produce artificial chemicals which exactly imitate particular natural ones.
[ترجمه ترگمان]آن ها مواد شیمیایی مصنوعی تولید می کنند که دقیقا تقلیدی از محصولات طبیعی خاص هستند
[ترجمه گوگل]آنها مواد شیمیایی مصنوعی را تولید می کنند که دقیقا همان نمونه های طبیعی را تقلید می کنند

12. Wood is often painted to imitate stone.
[ترجمه ترگمان]چوب اغلب برای تقلید از سنگ ساخته می شود
[ترجمه گوگل]چوب اغلب برای تقلید سنگ ساخته شده است

13. James can imitate his teacher's speech perfectly.
[ترجمه ترگمان]جیمز می تواند سخنرانی معلمش را کاملا تقلید کند
[ترجمه گوگل]جیمز می تواند گفتار معلم خود را کاملا تقلید کند

14. You should imitate her way of doing things.
[ترجمه ترگمان] تو باید از روش اون تقلید کنی
[ترجمه گوگل]شما باید راه خود را برای انجام کارها تقلید کنید

15. No computer can imitate the complex functions of the human brain.
[ترجمه ترگمان]هیچ کامپیوتری نمی تواند وظایف پیچیده مغز انسان را تقلید کند
[ترجمه گوگل]هیچ کامپیوتری نمیتواند عملکرد پیچیده مغز انسان را تقلید کند

He imitates his father.

او به پدرش اقتدا می‌کند.


He tried to imitate the saint.

او کوشید مقدسان را سرمشق قرار دهد.


Art imitates life.

هنر تقلیدی است از زندگی.


as I was imitating the teacher he entered the classroom!

داشتم ادای معلم را در می‌آوردم که وارد کلاس شد!


paper made to imitate leather

کاغذی که ظاهرش مثل چرم است


Glass handcrafted so as to imitate diamonds.

شیشه‌ی ساخته‌شده با دست به گونه‌ای که شبیه الماس باشد.


پیشنهاد کاربران

شبیه سازی

۱. تقلید کردن از رفتار، پوشش یا طرز صحبت کسی.
۲. کپی و تقلید کردن.

سرمشق قرار دادن، پیروی کردن، تقلید کردن

الگو قرار دادن

تقلید کردن از

This bird can imitate the human voice
این پرنده می تواند صدای انسان را تقلید کند

if you imitate someone or something, you copy what they say or do
تقلید کردن - کپی کردن از روی کسی ( کپی کردنِ چیزی که اون فرد انجام داده یا گفته )
مثال :
No matter how old are you, you will always want to imitate the undertaker.

imitate ( verb ) = mimic ( verb )
به معناهای: ادا در آوردن، تقلید کردن

تقلید کردن


کلمات دیگر: