کلمه جو
صفحه اصلی

hang around


معنی : ور رفتن، پلکیدن، وقت را ببطالت گذاندن، ول گشتن
معانی دیگر : 1- (دور چیزی) گرد آمدن، تجمع کردن 2- (عامیانه) پرسه زدن

انگلیسی به فارسی

وقت را ببطالت گذاندن، ول گشتن، ور رفتن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to spend time in a place, or near another person, for little or no apparent purpose.
مترادف: linger, loiter
مشابه: dawdle, idle

- The high school kids like to hang around at the mall with their friends.
[ترجمه Zeinab] بچه های دبیرستان دوست دارند وقت خود را با دوستانشان در مرکز خرید بگذرانند
[ترجمه ترگمان] بچه های دبیرستان دوست دارند با دوستانشان در مرکز خرید بایستند
[ترجمه گوگل] بچه های دبیرستان دوست دارند با دوستان خود در مرکز خرید قرار گیرند
- Why are you always hanging around? Can't I get any privacy?
[ترجمه ترگمان] چرا همیشه این دور و بر می گردی؟ میتونم حریم خصوصی داشته باشم؟
[ترجمه گوگل] چرا همیشه در اطراف آویزان هستید؟ من نمی توانم هرگونه حریم خصوصی را دریافت کنم

(2) تعریف: to keep company (followed by "with").
مترادف: consort with, fraternize with, pal around with
مشابه: associate with, mingle with, mix with, socialize with, travel

- I don't like you hanging around with that bully.
[ترجمه ترگمان] دوست ندارم با این قلدر بازی کنی
[ترجمه گوگل] من دوست ندارم که با آن قلدر درگیر باشی

• linger, pass time, loiter; spend time with

مترادف و متضاد

Antonyms: condemn


ور رفتن (فعل)
twiddle, toy, niggle, scamp, meddle, paddle, jauk, fribble, hang around, putter

پلکیدن (فعل)
hover, hop, hang around, scratch along

وقت را به بطالت گذراندن (فعل)
hang around

ول گشتن (فعل)
traipse, hang around, putter, slosh

associate


Synonyms: abide, affect, dally, frequent, glom, hang about, hang out, haunt, linger, live, loiter, reside, resort, roam, spend time, swell, tarry, waste time


associate with; be residing in


Synonyms: abide, affect, dally, frequent, get along with, haunt, have relations with, linger, live, loiter, reside, resort, roam, spend time, stand around, swell, tarry, waste time


جملات نمونه

1. All she did was hang around ogling the men in the factory.
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که می کرد این بود که مدام به مردان در کارخانه چشم می دوخت
[ترجمه گوگل]همه او را در اطراف اوگل کردن مردان در کارخانه آویزان بود

2. Bored youths hang around outside looking for trouble.
[ترجمه ترگمان]جوانان بی حوصله و بی حوصله در اطراف پرسه می زنند و به دنبال دردسر می گردند
[ترجمه گوگل]جوانان بی حوصله در خارج به دنبال مشکل هستند

3. I thought I'd hang around for a while and see if she comes.
[ترجمه ترگمان]فکر کردم یه مدتی اینجا بمونم و ببینم که اون داره میاد یا نه
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که من مدت هاست در اطرافم هستم و می بینم که آیا او می آید

4. He used to skip lessons and hang around the harbor with some other boys.
[ترجمه ترگمان]او عادت داشت که درس هایش را رد کند و با چند پسر دیگر در اطراف بندر پرسه بزند
[ترجمه گوگل]او با درس خواندن و با برخی از پسران دیگر در اطراف بندر آویزان شد

5. The people I used to hang around with were much older than me.
[ترجمه ترگمان]مردمی که من باهاشون بودم خیلی از من بزرگ تر بودن
[ترجمه گوگل]افرادی که من با آنها سر و کار داشتم بسیار بزرگتر از من بودند

6. Many of the town's dropouts hang around the square.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از the شهر در اطراف میدان آویزان می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهرک ها در اطراف مربع آویزان هستند

7. Don't hang around here when we are busy.
[ترجمه ترگمان]وقتی سرمون شلوغه اینجا معطل نکن
[ترجمه گوگل]وقتی ما مشغول نیستیم، در اینجا نمانید

8. Go and pack but don't hang around - we have to go in an hour.
[ترجمه ترگمان]برو و گله رو جمع کن، اما این اطراف پرسه نزن ما باید تا یک ساعت دیگه بریم
[ترجمه گوگل]بروید و بسته بگذارید اما نمی توانید در آن جا بمانید - ما باید یک ساعت بریم

9. Don't hang around — we have a train to catch!
[ترجمه ترگمان]معطل نکن - ما یه قطار داریم که باید بهش برسیم!
[ترجمه گوگل]بیرون بیایید - ما یک قطار برای گرفتن داشته ایم!

10. If you hang around with colleagues all the time you just end up talking shop.
[ترجمه ترگمان]اگر تمام وقت خود را با همکاران خود آویزان کنید، فقط یک مغازه صحبت کنید
[ترجمه گوگل]اگر همواره با همکاران خود صحبت می کنید، فقط می توانید صحبت کنید

11. Drunken youths hang around outside looking for trouble.
[ترجمه ترگمان]جوانان مست در اطراف پرسه می زنند و به دنبال دردسر می گردند
[ترجمه گوگل]جوانان مستی در اطراف خارج به دنبال مشکل هستند

12. You hang around here in case he comes, and I'll go on ahead.
[ترجمه ترگمان]اگر او بیاید اینجا بمانید و من ادامه خواهم داد
[ترجمه گوگل]شما در اینجا در مورد او می آید و من به جلو بروید

13. So don't hang around . . . get stuck in!
[ترجمه ترگمان]پس این اطراف معطل نکن … تو گیر افتادی
[ترجمه گوگل]بنابراین در اطراف نشوید در گیر است

14. They hang around street corners, facing the dangers of speeding traffic.
[ترجمه ترگمان]آن ها در گوشه و کنار خیابان آویزان می شوند و با خطرات افزایش ترافیک مواجه می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف گوشه های خیابانی آویزان هستند، در معرض خطرات سرعت ترافیک قرار دارند

15. Wants to be liked and likes to hang around and curry favour with teacher.
[ترجمه ترگمان]می خواهد دوست داشته باشد و دوست دارد در اطراف و کاری کاری با معلم داشته باشد
[ترجمه گوگل]میخواهد دوستش داشته باشه و دوست داشته باشه با معلم کنار بیاد

پیشنهاد کاربران

و همچنین
Hang around with somebody:
به معنای وقت گذروندن با کسی میباشد

علاف شدن

معاشرت کردن، همراهی کردن، نشست و برخاست کردن

پَلَکیدن - پرسه زدن

وِل گشتن ، ولگردی،

پاتوق

یکی از معانیش میشه : ماندن
hey dude ! you can hang around tonight
هی رفیق ! میتونی امشبو بمونی

۱ - عاطل و باطل گشتن، پلکیدن، ول گشتن، گشتن، چرخی زدن، دوری زدن
۲ - نشست و برخاست کردن

Loiter

1پلکیدن
2 ول گشتن

وقت گذراندن ( با کسی ) ؛ پرسه زدن ؛ معطل کردن

– I don't like you hanging around with him
– I got into drugs because I was hanging around with the wrong people
– Don't hang around here when we are busy
– They hang around outside looking for trouble
– Don't hang around, we are already late
– Go and pack but don't hang around, we have to go in an hour


کلمات دیگر: