کلمه جو
صفحه اصلی

impropriety


معنی : نا شایستگی، بی مناسبتی
معانی دیگر : عدم مناسبت، ناجوری، نابجایی، عمل زشت، کارنکوهیده

انگلیسی به فارسی

ناشایستگی، بی مناسبتی


نامناسب، بی مناسبتی، نا شایستگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: improprieties
(1) تعریف: the character or state of being incorrect, unsuitable, or indecent.
متضاد: propriety, seemliness

(2) تعریف: an improper act or expression.
مشابه: bawdy, misbehavior

• quality of being improper; incorrectness; unsuitableness; improper behavior; improper word or act
impropriety is improper behaviour; a formal word.

مترادف و متضاد

ناشایستگی (اسم)
indecency, demerit, impropriety, inaptitude, incompetency, inconcinnity

بی مناسبتی (اسم)
impropriety

bad taste, mistake


Synonyms: barbarism, blunder, faux pas, gaffe, gaucherie, goof, immodesty, impudence, incongruity, incorrectness, indecency, indecorum, inelegance, rudeness, slip, solecism, unseemliness, unsuitability, vulgarism, vulgarity


Antonyms: correctness, propriety, suitability, tastefulness


جملات نمونه

1. the appearance of impropriety
شبهه ی عمل خارج از نزاکت

2. i was shocked by the impropriety of the man's action
از ناشایستگی عمل آن مرد یکه خوردم.

3. I expostulate with her on the impropriety.
[ترجمه ترگمان]من با او در این مورد با او موافق نیستم
[ترجمه گوگل]من با او مخالفت می کنم

4. I was surprised by the impropriety of his remarks.
[ترجمه بهنام] من از نادرستی اظهارات او متعجب شدم.
[ترجمه ترگمان]از اینکه حرفش را زدم تعجب کردم
[ترجمه گوگل]من از نادرست اظهارات او شگفت زده شدم

5. Parliament was accused of constitutional impropriety.
[ترجمه ترگمان]پارلمنت به ناشایستگی قانون اساسی متهم شده بود
[ترجمه گوگل]پارلمان به ناسازگاری قانون اساسی متهم شد

6. I would certainly dismiss any allegations of impropriety by the Labour Party.
[ترجمه ترگمان]من مسلما هرگونه اتهام مربوط به نادرستی را توسط حزب کارگر رد خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من قطعا هرگونه ادعای ناعادلانه توسط حزب کارگر را رد می کنم

7. He resigned amid allegations of financial impropriety.
[ترجمه ترگمان]او در میان اتهامات of مالی استعفا داد
[ترجمه گوگل]او در میان ادعاهای نادرست مالی، استعفا داد

8. There is no suggestion of any impropriety.
[ترجمه ترگمان]هیچ پیشنهاد بدی در کار نیست
[ترجمه گوگل]هیچ پیشنهادی از سوءاستفاده ها وجود ندارد

9. Accusations of impropriety were made against the company's directors.
[ترجمه ترگمان]اتهام ناروا نسبت به مدیران شرکت ایجاد شده بود
[ترجمه گوگل]اتهامات نامطلوب علیه مدیران شرکت صورت گرفته است

10. You must be above suspicion of any impropriety.
[ترجمه ترگمان]تو باید بالاتر از هر سو ظن و impropriety باشی
[ترجمه گوگل]شما باید از سوء ظن در مورد هر گونه سوء استفاده باشد

11. The investigation revealed no impropriety.
[ترجمه ترگمان]این تحقیقات نادرست نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]تحقیقات نادرستی را نشان داد

12. In early September he denied charges of impropriety after fresh allegations that he had accepted favours from a wealthy property developer.
[ترجمه ترگمان]در اوایل ماه سپتامبر، پس از اتهامات جدید مبنی بر اینکه او به نفع یک توسعه دهنده املاک ثروتمند پذیرفته بود، رد کردن ناشایستگی را رد کرد
[ترجمه گوگل]در اوایل ماه سپتامبر او اتهامات نامطلوب را پس از اتهامات تازه ای که وی از طرف یک توسعه دهنده ثروتمند به آن متعهد بود، محکوم کرد

13. Bowers was unconcerned about any appearance of impropriety in mixing state business with personal matters.
[ترجمه ترگمان]بو ورز درباره هر گونه ناراحتی در کار کردن با امور شخصی با مسائل شخصی بی تفاوت بود
[ترجمه گوگل]Bowers در مورد هر گونه ظلم نامطلوب در مخلوط کردن کسب و کار دولتی با مسائل شخصی مخالف بود

14. I can see no constitutional impropriety in this.
[ترجمه ترگمان]من هیچ رفتار ناشایست قانونی را در این مورد نمی بینم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم در این مورد ناکارآمدی قانون اساسی را ببینم

15. Smith has denied any sexual impropriety with his former employees.
[ترجمه ترگمان]اسمیت هرگونه رفتار ناشایست جنسی با کارمندان سابق خود را رد کرده است
[ترجمه گوگل]اسمیت هر گونه سوء رفتار جنسی را با کارکنان سابق خود انکار کرده است

I was shocked by the impropriety of the man's action.

از ناشایستگی عمل آن مرد یکه خوردم.


پیشنهاد کاربران

شنیع، زننده، بد

Financial improprieties
کارهای نکوهیده/کج دستی ها/ناراستی های مالی
( یعنی به اعتماد مالی دیگران خیانت کردن و دست پاک نبودن )

impropriety ( noun ) = ناشایستگی، نکوهیدگی، عمل ناپسند، عمل یا رفتار ناشایست، ابتذال، عدم سنخیت، فساد، نادرست

Definition =رفتار ناشایست ، اجتماعی غیرقابل قبول یا نامناسب برای یک موقعیت خاص/رفتار ناشایست یا عمل ناصحیح/

allegations of sexual impropriety = اتهامات مربوط به ابتذال جنسی
financial/legal impropriety = فساد مالی/قانونی

examples:
1 - there was an impropriety with the way the funds spent.
در نحوه خرج کردن بودجه عدم سنخیت وجود داشت.
2 - There have been charges of financial improprieties.
اتهاماتی مبنی بر فساد مالی مطرح شده است.
3 - The company denies allegations of impropriety involving its copper trades.
این شرکت اتهامات فساد ( نادرست ) مربوط به معاملات مس خود را رد می کند.
4 - He said he regretted the appearance of impropriety and resigned.
او گفت که از عملکرد ناشایست پشیمان است و استعفا داد.


کلمات دیگر: