1. we must harmonize our efforts
ما باید کوشش های خود را هماهنگ کنیم.
2. The singers began to harmonize the new song.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان شروع به هماهنگ کردن آهنگ جدید کردند
[ترجمه گوگل]خوانندگان شروع به هماهنگ کردن آهنگ جدید کردند
3. The cottages harmonize well with the landscape.
[ترجمه ترگمان]کلبه ها با منظره هماهنگ و هماهنگ به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]کلبه با منظره هماهنگ است
4. The colours do not seem to harmonize at all.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که رنگ ها هماهنگی داشته باشند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که رنگها هماهنگ باشند
5. Bremer and Garland harmonize on the title song, "Meet Me in St. Louis".
[ترجمه ترگمان]برمر و گارلند در هماهنگی با آهنگ عنوان \"ملاقات من در سنت لوییس\" را امضا کردند
[ترجمه گوگل]برمر و گارلند بر روی عنوان آهنگ 'Meet Me in St Louis' هماهنگ می شوند
6. It would be sensible if we could harmonize our plans.
[ترجمه ترگمان]اگه بتونیم برنامه هامون رو با هم هماهنگ کنیم، منطقی به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]اگر می توانستیم نقشه های ما را هماهنگ کنیم، منطقی بود
7. The new building does not harmonize with its surroundings.
[ترجمه ترگمان]ساختمان جدید با محیط اطرافش هماهنگی ندارد
[ترجمه گوگل]ساختمان جدید با محیط اطراف خود هماهنگ نیست
8. The singing teacher taught them to harmonize the new song.
[ترجمه ترگمان]معلم خواندن به آن ها یاد داد که آهنگ جدید را هماهنگ کنند
[ترجمه گوگل]معلم آواز به آنها آموزش داد تا ترانه جدید را هماهنگ کنند
9. It was agreed to harmonize fiscal incentives for investors and to aim at the creation of a monetary union by 199
[ترجمه ترگمان]توافق شد که مشوق های مالی برای سرمایه گذاران هماهنگ شود و هدف آن ایجاد یک اتحادیه پولی با ۱۹۹ راس باشد
[ترجمه گوگل]این توافق برای هماهنگ کردن مشوق های مالی برای سرمایه گذاران و ایجاد ایجاد یک اتحادیه پولی توسط 199 هدف قرار گرفت
10. Buildings should harmonize with their natural surroundings.
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها باید با محیط طبیعی خود هماهنگی داشته باشند
[ترجمه گوگل]ساختمان ها باید با محیط طبیعی خود هماهنگ شوند
11. Finally, initiatives must harmonize with one another to help people see how change can happen across an entire organization.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ابتکارها باید با یکدیگر هماهنگ شوند تا به مردم کمک کنند تا ببینند که چگونه تغییر می تواند در کل سازمان رخ دهد
[ترجمه گوگل]سرانجام، ابتکارات باید با یکدیگر هماهنگ شوند تا به مردم کمک کنند که چگونه تغییر در یک سازمان می تواند رخ دهد
12. The singers harmonize well.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان خوب هماهنگی دارند
[ترجمه گوگل]خوانندگان به خوبی هماهنگ هستند
13. Departmental objectives are required to harmonize with these.
[ترجمه ترگمان]اهداف Departmental برای هماهنگی با این اهداف مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اهداف اداری مورد نیاز برای هماهنگی با این
14. Little else had been done to harmonize or soften the concrete's grey immensity.
[ترجمه ترگمان]چیزهای دیگری برای هماهنگ کردن یا نرم کردن the خاکستری بتن انجام شده بود
[ترجمه گوگل]کمی چیز دیگری برای هماهنگ کردن یا تسریع درخشان خاکستری بتن انجام شده است
15. Your choice of peaceful music to harmonize your inner state of relaxation.
[ترجمه ترگمان]انتخاب موسیقی آرام برای هماهنگی وضعیت داخلی آرامش
[ترجمه گوگل]انتخاب خود را از موسیقی صلح آمیز برای هماهنگی حالت داخلی خود را از آرامش