(امریکا - خودمانی) آدم لاف زن، آدم چاخان، سوراخ بینی نهنگ (که در فرق سر آن قرار دارد)، (به ویژه در گدازه ی آتشفشانی) سوراخی که هوا و گاز از آن به خارج راه می یابد، مفر، دررو، (در دریای یخ زده) سوراخی در یخ که پستانداران (مثل نهنگ) برای تنفس گرد آن می آیند، دیگ جن (شکافی در صخره های ساحلی که هنگام خوردن موج به ساحل آب از آن فوران می کند)، منفذ، بینی نهنگ، سوار یاهواگیری
blowhole
(امریکا - خودمانی) آدم لاف زن، آدم چاخان، سوراخ بینی نهنگ (که در فرق سر آن قرار دارد)، (به ویژه در گدازه ی آتشفشانی) سوراخی که هوا و گاز از آن به خارج راه می یابد، مفر، دررو، (در دریای یخ زده) سوراخی در یخ که پستانداران (مثل نهنگ) برای تنفس گرد آن می آیند، دیگ جن (شکافی در صخره های ساحلی که هنگام خوردن موج به ساحل آب از آن فوران می کند)، منفذ، بینی نهنگ، سوار یاهواگیری
انگلیسی به فارسی
سوراخ بینی نهنگ (که در فرق سر آن قرار دارد)
(بهویژه در گدازهی آتشفشانی) سوراخی که هوا و گاز از آن به خارج راه مییابد، مفر، دررو
(در دریای یخزده) سوراخی در یخ که پستانداران (مثل نهنگ) برای تنفس گرد آن میآیند
دیگ جن (شکافی در صخرههای ساحلی که هنگام خوردن موج به ساحل آب از آن فوران میکند )
(در ریختهگری و فلزکاری) مک (حبابهای ریز هوا در سطح فلز)، حبابچه
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a single nostril in the top of the head, through which a whale or similar animal breathes.
• (2) تعریف: in the ice covering a body of water, a hole to which whales and other marine mammals come to breathe.
• (3) تعریف: a vent for air or gases, as from an underground tunnel.
• مشابه: vent
• مشابه: vent
• vent for the escape of gas or air; spiracle of a whale or another cetacean located far back on the head; hole in the ice to which animals (such as whales, seals, etc.) come to breathe
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] حفره کوچک سطحی - دیگ جن - منفذ - سوراخ کوچک - سطح بتن
[ریاضیات] مک هوا، حفره، مک
[ریاضیات] مک هوا، حفره، مک
جملات نمونه
1. In a storm, water spouts out of the blowhole just like a whale.
[ترجمه ترگمان]در یک توفان، آب از سوراخ سوراخ مانند یک وال بیرون می آید
[ترجمه گوگل]در یک طوفان، آب از دهانه حفره درست مثل یک نهنگ است
[ترجمه گوگل]در یک طوفان، آب از دهانه حفره درست مثل یک نهنگ است
2. The whale expelled water from his blowhole.
[ترجمه ترگمان]وال آب را از سوراخ سوراخ بیرون آورد
[ترجمه گوگل]نهنگ آب را از چشمانش بیرون کشید
[ترجمه گوگل]نهنگ آب را از چشمانش بیرون کشید
3. Analysed the factors for caused blowhole in hydraulic castings and action solved .
[ترجمه ترگمان]تعیین عواملی که باعث ایجاد اختلال در قالب های آبی می شود و عمل حل می شود
[ترجمه گوگل]عوامل فرسایشی ایجاد شده در ریخته گری هیدرولیکی و عمل حل شده اند
[ترجمه گوگل]عوامل فرسایشی ایجاد شده در ریخته گری هیدرولیکی و عمل حل شده اند
4. To spout moist air from the blowhole . Used of a whale.
[ترجمه ترگمان] که هوای مرطوب رو از سوراخ سوراخ بیرون بکشه از یه وال استفاده کردم
[ترجمه گوگل]برای نفوذ هوای مرطوب از چاله استفاده از یک نهنگ
[ترجمه گوگل]برای نفوذ هوای مرطوب از چاله استفاده از یک نهنگ
5. There are defects such as wash, blowhole, dispersed shrinkage in the butterfly type valve.
[ترجمه ترگمان]نقایصی مانند شستشو، blowhole، انقباض پراکنده در شیر نوع پروانه وجود دارد
[ترجمه گوگل]نقص هایی مانند شستشوی، چقرمگی، انقباض پراکنده در شیر پروانه وجود دارد
[ترجمه گوگل]نقص هایی مانند شستشوی، چقرمگی، انقباض پراکنده در شیر پروانه وجود دارد
6. The morphology and formation reason of the slag blowhole, judgement and prevention measures of the defect were described.
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی و دلیل شکل گیری ضایعات آهنگری، قضاوت و پیش گیری از این نقص شرح داده شده
[ترجمه گوگل]مورفولوژی و تشکیل دلایل حفره سرباره، قضاوت و پیشگیری از نقص توصیف شد
[ترجمه گوگل]مورفولوژی و تشکیل دلایل حفره سرباره، قضاوت و پیشگیری از نقص توصیف شد
7. But the powerful resonance of a marine mammal exhaling through its blowhole again reaches my ears.
[ترجمه ترگمان]اما طنین قوی یک پستاندار دریایی از طریق blowhole باز می شود و دوباره به گوش من می رسد
[ترجمه گوگل]اما رزونانس قدرتمند پستاندار دریایی که از طریق حفره آن نفوذ می کند دوباره به گوش من می رسد
[ترجمه گوگل]اما رزونانس قدرتمند پستاندار دریایی که از طریق حفره آن نفوذ می کند دوباره به گوش من می رسد
8. I picked up the National Geographic magazine and stared at a-series of time-lapse photographs of a blowhole in Yosemite.
[ترجمه ترگمان]من مجله National Geographic magazine را برداشتم و به یک سری عکس از یک blowhole در Yosemite خیره شدم
[ترجمه گوگل]من مجله ملی ژئوفیزیک را برداشتم و در یک سری از عکس هایی که از گذشت زمان در فضای باز در یوسمیت بود، خیره شدم
[ترجمه گوگل]من مجله ملی ژئوفیزیک را برداشتم و در یک سری از عکس هایی که از گذشت زمان در فضای باز در یوسمیت بود، خیره شدم
9. Based on these, making use of graphitizing expansion property to eliminate surface blowhole has been proposed and verified with tests.
[ترجمه ترگمان]براساس این موارد استفاده از ویژگی انبساط graphitizing برای حذف blowhole سطحی پیشنهاد و تایید شده است
[ترجمه گوگل]بر این اساس، استفاده از ویژگی های گسترش گرافیتی برای از بین بردن حفره های سطحی، با تست ها مطرح شده است
[ترجمه گوگل]بر این اساس، استفاده از ویژگی های گسترش گرافیتی برای از بین بردن حفره های سطحی، با تست ها مطرح شده است
10. Higher CE is helpful to improve the self-feeding ability of graphitizing expansion during solidification process, and to reduce casting defects, such as shrinkage and blowhole.
[ترجمه ترگمان]CE بالاتر برای بهبود توانایی تغذیه خود در طول فرآیند، و کاهش عیوب ریخته گری، مانند انقباض و انقباض، مفید می باشد
[ترجمه گوگل]CE بالاتر برای بهبود توانایی خود تغذیه در گسترش گرافیتی در طی فرایند خیس شدن و کاهش نقص ریخته گری، مانند انقباض و چقرمگی مفید است
[ترجمه گوگل]CE بالاتر برای بهبود توانایی خود تغذیه در گسترش گرافیتی در طی فرایند خیس شدن و کاهش نقص ریخته گری، مانند انقباض و چقرمگی مفید است
11. Molten iron containing excessive oxygen, hydrogen and nitrogen would promote the blowhole to form.
[ترجمه ترگمان]آهن Molten حاوی اکسیژن بیش از حد، هیدروژن و نیتروژن the را برای تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]آهن ریخته شده حاوی اکسیژن، هیدروژن و نیتروژن بیش از حد می تواند شکل حفره را تقویت کند
[ترجمه گوگل]آهن ریخته شده حاوی اکسیژن، هیدروژن و نیتروژن بیش از حد می تواند شکل حفره را تقویت کند
12. They make these sounds by rapidly opening and closing their blowhole.
[ترجمه ترگمان]آن ها این صداها را با باز کردن سریع و بستن blowhole درست می کنند
[ترجمه گوگل]آنها این صداها را به سرعت در حال باز کردن و بسته شدن چنگال خود می کنند
[ترجمه گوگل]آنها این صداها را به سرعت در حال باز کردن و بسته شدن چنگال خود می کنند
13. Black - ink - filled the size of the havoc in blowhole and changed the inspectable.
[ترجمه ترگمان]با جوهر سیاه اندازه ویرانی در blowhole را پر کرده و the را تغییر داد
[ترجمه گوگل]سیاه - جوهر - اندازه تخریب را در فضای باز پر کرده و بازرسی را تغییر داده است
[ترجمه گوگل]سیاه - جوهر - اندازه تخریب را در فضای باز پر کرده و بازرسی را تغییر داده است
14. It is shown that the degree of superheat of molten steel and the deoxidation alloying are main factors for the formation of skin blowhole.
[ترجمه ترگمان]نشان داده می شود که درجه خلوص فولاد مذاب و آلیاژ deoxidation عامل اصلی تشکیل blowhole پوست هستند
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که درجه حرارت سوپروایزایی فولاد مذاب و آلیاژ دی اکسید کردن، عوامل اصلی برای ایجاد چروک پوست هستند
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که درجه حرارت سوپروایزایی فولاد مذاب و آلیاژ دی اکسید کردن، عوامل اصلی برای ایجاد چروک پوست هستند
پیشنهاد کاربران
blowhole ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: مُک
تعریف: هریک از حفره های کوچک یا بزرگ در قطعه که از گیر افتادن هوا یا گاز در جریان مذاب در قطعۀ ریختگی، معمولاً در محل های ضخیم، به وجود می آید
واژه مصوب: مُک
تعریف: هریک از حفره های کوچک یا بزرگ در قطعه که از گیر افتادن هوا یا گاز در جریان مذاب در قطعۀ ریختگی، معمولاً در محل های ضخیم، به وجود می آید
کلمات دیگر: