کلمه جو
صفحه اصلی

blind alley


کوشش یا اندیشه ی بی حاصل، کار بی فایده، کوی بن بست، کوی بن بست کوشش یا اندیشهی بیحاصل، کار بیفایده the negotiations have reached a blind alley مذاکرات به بن بست رسیده است، کوچه بن بست

انگلیسی به فارسی

کوی بن‌بست


کوشش یا اندیشه‌ی بی‌حاصل، کار بی‌فایده


کوچه کور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an alley or passageway with one end closed off; cul-de-sac.

(2) تعریف: (informal) a fruitless or unproductive undertaking, idea, or line of inquiry.

• dead end, path without a way out
a blind alley is a very narrow road which is blocked at one end so that there is no way out.
if you go up a blind alley when you are trying to achieve something, you end up in a situation in which no progress is possible, and have to start again.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کوچه بن بست

جملات نمونه

1. The Internet has proved a blind alley for many firms.
[ترجمه ترگمان]اینترنت یک بن بست برای بسیاری از شرکت ها ثابت کرده است
[ترجمه گوگل]اینترنت برای بسیاری از شرکت ها ثابت شده است

2. If the police went charging up a blind alley as a result of her information, it wouldn't be her fault.
[ترجمه ترگمان]اگر پلیس به عنوان نتیجه اطلاعاتش، یک کوچه کور را اداره می کرد، تقصیر او نبود
[ترجمه گوگل]اگر پلیس به عنوان یک نتیجه از اطلاعات خود، یک کوچه کور را شارژ کند، این گسل او نیست

3. It took the reader down every blind alley.
[ترجمه ترگمان]این کتاب هر کوچه کور را زیر نظر گرفته بود
[ترجمه گوگل]خواننده را به هر کوچه کور می برد

4. The blind alley ended in a brick wall.
[ترجمه ترگمان]کوچه بن بست، به دیوار آجری منتهی می شد
[ترجمه گوگل]کوچه کور به یک دیوار آجری پایان داد

5. His present job seemed to be a blind alley.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شغل فعلی او کوچه بن بست است
[ترجمه گوگل]شغل فعلی او به نظر می رسید کوچه کور است

6. An apparently blind alley leads suddenly into an open space.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا کوچه بن بست ناگهان به فضای آزاد منتهی می شود
[ترجمه گوگل]یک کوچه ظاهرا کور ناگهان به یک فضای باز منتهی می شود

7. Nina: His present job seems a blind alley.
[ترجمه ترگمان]شغل فعلی اون یه کوچه کور به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]نینا شغل فعلی به نظر می رسد کوچه کور است

8. The blind alley ended in a stone wall.
[ترجمه ترگمان]کوچه کور به دیوار سنگی منتهی می شد
[ترجمه گوگل]کوچه کور به یک دیوار سنگی پایان داد

9. The street was a blind alley.
[ترجمه ترگمان]کوچه بن بست بود
[ترجمه گوگل]خیابان کوچه کور بود

10. At the moment they have reached a blind alley.
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه به کوچه بن بست رسیدند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها به یک کوچه رسیده اند

11. You are heading into a blind alley.
[ترجمه ترگمان]تو داری به سمت یه کوچه کور میری
[ترجمه گوگل]شما به کوچه کور می روید

12. A blind alley at the end of which is a scaffold.
[ترجمه ترگمان]خیابانی کور در انتهای آن یک داربست است
[ترجمه گوگل]کوچه کور در انتهای آن یک داربست است

13. The line of reasoning will only lead you up another blind alley.
[ترجمه ترگمان]این استدلال فقط تو رو به یه کوچه بن بست دیگه هدایت می کنه
[ترجمه گوگل]خط استدلال تنها شما را به سوی کوچه کوچه دیگر هدایت می کند

14. This sort of thinking just seems to be leading us up/down a blind alley.
[ترجمه ترگمان]این فکر به نظر می رسد که ما را در یک کوچه کور راهنمایی می کند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد این نوع تفکر ما را به سمت بالا و پایین کوچه کور هدایت میکند

15. Be an opener of doors for such as come after thee, and do not try to make the universe a blind alley. Ralph Waldo Emerson
[ترجمه ترگمان]برای چنین کاری از در باز کن و سعی نکن که جهان را کور کنی رالف والدو امرسون
[ترجمه گوگل]برای باز کردن درب هایی مانند بعد از تو آمده باشید و سعی نکنید کیهانی را کیهان بسازید رالف والدو امرسون

The negotiations have reached a blind alley.

مذاکرات به بن‌بست رسیده است.



کلمات دیگر: