کلمه جو
صفحه اصلی

bracing


معنی : نشاط انگیز، نیروبخش، فرح بخش
معانی دیگر : مقوی، انگیزگر، تر و تازه کننده

انگلیسی به فارسی

نیروبخش، فرح‌بخش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: invigorating; energizing; stimulating.
مترادف: brisk, energizing, invigorating, refreshing, stimulating
مشابه: restorative

- a bracing walk
[ترجمه ترگمان] پیاده روی خوبی بود
[ترجمه گوگل] یک پیاده روی براق

(2) تعریف: serving as a brace.
مشابه: supportive
اسم ( noun )
مشتقات: bracingly (adv.), bracingness (n.)
• : تعریف: one brace, a system of braces, or the material used for braces.
مترادف: framework, strut, support
مشابه: bracket, frame, framing, scaffolding

• refreshing, restorative, invigorating
if you describe a place, climate, or activity as bracing, you mean that it makes you feel fit and full of energy.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مهاربندی - بادبندی - بادبند - مهاربند - بست - تنگ - صفحه لقمه - قید - قیدگذاری
[زمین شناسی] مهاربندی

مترادف و متضاد

نشاط انگیز (صفت)
allegro, bracing

نیروبخش (صفت)
tonic, bracing, life-giving

فرح بخش (صفت)
bracing, pleasurable

brisk; exhilarating


Synonyms: animating, chilly, cool, crisp, energizing, exhilarative, fortifying, fresh, invigorating, lively, quickening, refreshing, restorative, reviving, rousing, stimulating, stimulative, tonic, vigorous


Antonyms: debilitating, exhausting, tiring


جملات نمونه

1. We enjoyed a bracing walk on the beach.
[ترجمه ترگمان]ما از یک پیاده روی لذت بخش در ساحل لذت بردیم
[ترجمه گوگل]ما از پیاده روی در ساحل لذت می بریم

2. They are bracing themselves for a long legal battle.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را برای یک نبرد طولانی قانونی آماده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها خود را برای یک جنگ طولانی قانع می کنند

3. The police are bracing themselves for an outbreak of violence.
[ترجمه ترگمان]پلیس خود را برای بروز خشونت آماده می کند
[ترجمه گوگل]پلیس خود را برای شیوع خشونت متهم می کند

4. The country is bracing itself for the threatened enemy invasion.
[ترجمه ترگمان]این کشور خود را برای حمله به دشمن تهدید می کند
[ترجمه گوگل]کشور خود را برای حمله دشمن تهدید کرده است

5. Tourists are attracted by the beautiful scenery and bracing mountain climate.
[ترجمه ترگمان]گردشگران از مناظر زیبا و آب و هوای کوهستانی جذب می شوند
[ترجمه گوگل]گردشگران با مناظر زیبا و آب و هوای کوهستانی جذب می شوند

6. Possibly a little bracing if your nearest stretch of coast is in Britain.
[ترجمه ترگمان]شاید اگر نزدیک ترین ساحل شما در بریتانیا باشد، ممکن است کمی استراحت کند
[ترجمه گوگل]شاید نزدیکترین قسمت سواحل بریتانیا باشد

7. Inside, the medium-weight bracing is in the traditional Martin X-pattern and everything looks neat and clean.
[ترجمه ترگمان]داخل ساختمان، the سایز متوسط در الگوی سنتی مارتین X است و همه چیز تمیز و تمیز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در داخل، ترتیب متوسط ​​وزنی در الگوی سنتی Martin X و همه چیز به نظر شسته و رفته و تمیز است

8. He found in Byers a bracing scepticism like his own.
[ترجمه ترگمان]خودش هم مثل خودش هم شک و شک و شک و شک و شک پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او در بییرز، یک شک و تردید و تردید به خود گرفت

9. Bracing the right leg and hip during the backswing is absolutely essential.
[ترجمه ترگمان]استفاده از پای راست و ران در طول the کاملا ضروری است
[ترجمه گوگل]پوسیدگی پای راست و ران در طول بکینگ کاملا ضروری است

10. Drawing on experience, the city is bracing for a major earthquake within the next 25 years.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تجربه، این شهر در عرض ۲۵ سال آینده برای یک زلزله بزرگ آماده می شود
[ترجمه گوگل]براساس تجربیات، شهر در طول 25 سال آینده، یک زلزله بزرگ را دربر می گیرد

11. Guy tensed the instant she moved, as though bracing himself for resistance.
[ترجمه ترگمان]مرد با حالتی عصبی به سرعت حرکت کرد، انگار که خودش را برای مقاومت آماده کرده بود
[ترجمه گوگل]پسر جیغ کشید و گفت که او حرکت می کند، همانطور که خودش را برای مقاومت می کند

12. By bracing herself against the tree and biting down hard on her lip, she was able to struggle to her feet.
[ترجمه ترگمان]با این که خود را به درخت تکیه داده بود و لبش را گاز می گرفت، قادر به مبارزه با پای او بود
[ترجمه گوگل]با تکان دادن خودش در برابر درخت و سخت شدن در لبه او، او قادر به مبارزه با پاهای خود بود

13. She found Jen's contempt for politicians both bracing and worrying.
[ترجمه ترگمان]نفرت جن خانگی را به هر دویشان انداخت و هم نگران شد
[ترجمه گوگل]او دغدغه ی جن را برای سیاستمداران وحشیانه و نگران کننده پیدا کرد

14. Meanwhile, Belfast is bracing itself for a vicious war between rival republican terror groups over drugs.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، بلفاست خود را برای جنگ تبهکارانه میان گروه های تروریستی جمهوری خواهان بر سر مواد مخدر آماده می کند
[ترجمه گوگل]در همین حال، بلفاست خود را برای جنگ عادلانه بین گروه های تروریستی رقیب جمهوری خواه در زمینه مواد مخدر متقاعد می کند

پیشنهاد کاربران

۱ ) فرح بخش و نشاط انگیز
۲ ) بند ( بست ) هر چیزی مثل کمربند های طبی ( support brace ) یا بند شلوار یا بست اسکلت ساختمان و . . .

bracing ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: مهاربندی
تعریف: فرایندی برای تقویت یا افزایش صُلبیت سازه در برابر بارهای جانبی


کلمات دیگر: