1. articulated limbs
دست و پای بندبند (مثل بندپایان)
2. an articulated lorry is made in two sections which are joined together by a bar
کامیون دو قطعه،از دو بخش که توسط میله ای به هم وصل شده اند تشکیل شده است.
3. The pupil articulated each word carefully.
[ترجمه ترگمان]شاگرد با دقت هر کلمه را ادا کرد
[ترجمه گوگل]دانش آموز هر کلمه را با دقت توضیح داد
4. It is articulated to the spine.
[ترجمه ترگمان]آن به ستون فقرات گفته می شود
[ترجمه گوگل]این به ستون فقرات بیان شده است
5. His Lordship articulated three grounds for judicial review: illegality, irrationality and procedural impropriety.
[ترجمه ترگمان]سرور او به سه دلیل برای بررسی قضایی گفت: غیرقانونی بودن، نامعقول بودن و impropriety رویه ای
[ترجمه گوگل]لوردینگ او سه زمینه را برای بررسی قضایی بیان کرد: غیرقانونی بودن، غیرعقلانی بودن و نادرست بودن رویه
6. Racist attitudes are not simply articulated in the vicious attacks of racist thugs.
[ترجمه ترگمان]رفتارهای Racist به سادگی در حملات وحشیانه اراذل و اوباش نژاد گرایانه مطرح نمی شود
[ترجمه گوگل]نگرش های نژادپرستانه به سادگی در حملات شرور اراذل و اوباش نژادپرستانه نیست
7. He got run over by an articulated lorry.
[ترجمه ترگمان]او از کنار یک کامیون articulated عبور کرد
[ترجمه گوگل]او توسط یک کامیون مفصل رانده شد
8. One of the biggest articulated vehicles on the road, the 44-foot long unit replaces an ageing, converted lorry trailer.
[ترجمه ترگمان]یکی از بزرگ ترین خودروهای تولیدی در جاده، این واحد ۴۴ فوتی جایگزین سالمندی و تبدیل کامیون به کامیون می شود
[ترجمه گوگل]یکی از بزرگترین وسایل نقلیه عمومی در جاده، واحد طولانی 44 فوت، جایگزین تریلر قدیمی و قدیمی شده است
9. The shallow space is articulated by the angled chair on which her Ladyship is seated, and by the elegant rococo table.
[ترجمه ترگمان]فضای سطحی توسط صندلی angled که بانوی آن بر آن نشسته است، و به وسیله یک میز ظریف و زیبا به وضوح مشخص شده است
[ترجمه گوگل]فضای کم عمق توسط صندلی زاویه ای که در آن صندلی خانم او قرار گرفته است، و توسط جدول ظریف rococo بیان شده است
10. These aspects, if articulated at all, must therefore be governed by informal agreements.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این جنبه ها، اگر به طور کلی بیان شوند، باید توسط توافقات غیر رسمی اداره شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین این جنبه ها، اگر به طور کلی بیان شوند، باید توسط موافقت نامه های غیر رسمی اداره شوند
11. You could have driven an articulated lorry up the leg.
[ترجمه ترگمان]شما می توانستید یک کامیون بزرگ را از پای در بیاورید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک کامیون شبیه به پهلو رانندگی کنید
12. They have articulated plans and goals and have won the support of voters.
[ترجمه ترگمان]آن ها طرح ها و اهداف را مطرح کرده اند و حمایت رای دهندگان را به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]آنها برنامه ها و اهداف را بیان کرده اند و حمایت از رای دهندگان را به دست آورده اند
13. Every note was carefully articulated.
[ترجمه ترگمان]هر یادداشتی را با دقت به دقت ادا می کرد
[ترجمه گوگل]هر یادداشت با دقت بیان شد
14. I cut up articulated lorries, rashly overtake, and dash through traffic lights when they're more red than amber.
[ترجمه ترگمان]کامیون های articulated را قطع می کنم، عجولانه از آن ها سبقت می گیرم، و در حالی که از amber قرمز ترند، به سرعت از میان چراغ های راهنمایی عبور می کنم
[ترجمه گوگل]من قرق می دهم کامیون های مفصلی، به شدت غافلگیر می شوم، و از طریق چراغ های راهنمایی می شوم وقتی که آنها قرمز تر از کهربا هستند
15. The pathos of Antoine's predicament is clearly articulated in this passage.
[ترجمه ترگمان]این وضع رقت انگیز آنتوان به وضوح در این راهرو شنیده می شود
[ترجمه گوگل]پراکسی از مشکالت آنتوان به وضوح در این بخش بیان شده است