کلمه جو
صفحه اصلی

cloister


معنی : صومعه، دیر، ایوان، راهرو سرپوشیده
معانی دیگر : منزوی کردن، خلوت گزیدن، کناره گرفتن در، راهبه خانه، خانقاه، دیر (convent هم می گویند)، زندگی رهبانی، رهبانیت، خلوتکده، خلوتگاه، گوشه ی عزلت، (در صومعه یا کلیسا) راهرو سر پوشیده (که راهبان در آن رهروی و تسبیح شماری می کنند) رواق، اطاق یا سلول راهبان وتارکان دنیا، گوشه نشینی کردن، درصومعه گذاشتن

انگلیسی به فارسی

منزوی، گوشه‌نشین، معتکف، حبس (برای عبادت کردن یا درس خواندن به‌صورت خواسته)


دور افتاده، پنهان، مخفی


انگلیسی به انگلیسی

• convent; monastery; covered walkway
shut away; shut up in a convent or monastery
a cloister is a paved, covered area round a square in a monastery or a cathedral.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place such as a monastery or convent where people live secluded religious lives.
مترادف: abbey, convent, monastery, nunnery, priory
مشابه: friary, hermitage, novitiate

- The monks live a quiet and disciplined life in the cloister.
[ترجمه ترگمان] راهبان زندگی آرام و منظمی را در صومعه زندگی می کنند
[ترجمه گوگل] راهبان زندگی آرام و منظم در آپارتمان زندگی می کنند

(2) تعریف: any place of seclusion.
مترادف: sanctum
مشابه: haven, hermitage, ivory tower, refuge, retreat, seclusion

- She considered her tiny den her cloister, and she was never to be disturbed there.
[ترجمه ترگمان] در صومعه خود به نظرش کوچک می آمد، و هرگز کسی مزاحمش نمی شد
[ترجمه گوگل] او او را کوچک و کوچک خود را در نظر گرفت، و او هرگز در آنجا آشفته بود

(3) تعریف: in architecture, a covered walkway around the inside of a building, facing an open central courtyard.
مشابه: arbor, gallery, walkway

- We walked along the cloister viewing the garden in the courtyard.
[ترجمه ترگمان] در محوطه حیاط، در حیاط قدم زدیم
[ترجمه گوگل] ما در امتداد غارنوردی با دیدن باغ در حیاط رفتیم
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cloisters, cloistering, cloistered
مشتقات: cloistral (adj.)
• : تعریف: to seclude in or as if in a monastery or convent.
مترادف: seclude, sequester
مشابه: confine, immure, isolate, segregate, withdraw

- She was cloistered in a nearby convent.
[ترجمه ترگمان] در یک صومعه مجاور زندگی می کرد
[ترجمه گوگل] او در یک کلیسا در نزدیکی قرار داشت

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] راهروی سرپوشیده
[زمین شناسی] راهروی سرپوشیده

مترادف و متضاد

صومعه (اسم)
abbey, monastery, convent, nunnery, cloister, friary, minster

دیر (اسم)
abbey, monastery, convent, cloister

ایوان (اسم)
cloister, portal, balcony, veranda, verandah, porch, portico, patio, lanai

راهرو سرپوشیده (اسم)
cloister

secluded religious place


Synonyms: abbey, cell, chapter house, convent, friary, hermitage, house, lamasery, monastery, nunnery, order, priorate, priory, religious community, retreat, sanctuary


جملات نمونه

1. St. Francis of Assisi originally founded the cloister which now encloses a garden and well.
[ترجمه ترگمان]سنت فرانسیس of در اصل، صومعه را که اکنون باغ را دربرگرفته است تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]سنت Francis of Assisi ابتدا مؤسسه ای را تاسیس کرد که در حال حاضر یک باغ و محوطه را در آن قرار می دهد

2. You can't see down that part of the cloister leading off from the chapel into the convent.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید آن قسمت از صومعه را که از کلیسای صومعه خارج می شود ببینید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید آن قسمت از آپارتمان را که از کلیسای مسیحی به کلیسا منتهی می شود را ببینید

3. From the cool of this cloister the island-dotted sea shimmered in the sunlight.
[ترجمه ترگمان]از خنکی این محوطه، امواج دریا در زیر نور خورشید می درخشید
[ترجمه گوگل]از خنک این کلیسا، دریا جزیره خیره شده در نور خورشید خیره شد

4. The cloister linked the most important elements of an abbey together.
[ترجمه ترگمان]صومعه مهم ترین عناصر یک صومعه را به هم ربط داد
[ترجمه گوگل]این کلیسا مهمترین عناصر یک خیابان را با هم مرتبط کرده است

5. The ancient cloister was a structure of red brick picked out with white stone.
[ترجمه ترگمان]محوطه قدیمی یک ساختمان آجری قرمز بود که با سنگ سفید از آن بیرون امده بود
[ترجمه گوگل]غار باستانی ساختار آجر قرمز برداشت شده با سنگ سفید است

6. He coiled around the moist cloister pillars.
[ترجمه ترگمان]دور ستون های مرطوب و مرطوب حلقه زد
[ترجمه گوگل]او در اطراف ستون های مرجانی مرطوب قرار گرفت

7. You may still long for cloister, but learn this lesson first.
[ترجمه ترگمان]شاید هنوز برای دیر کردن دیر باشد، اما اول این درس را یاد بگیرید
[ترجمه گوگل]شما هنوز هم می توانید برای کلینیک طولانی، اما برای اولین بار درس این درس را یاد بگیرید

8. In the cloister, what is called the "government" is only an intermeddling with authority, an interference which is always questionable.
[ترجمه ترگمان]در صومعه، آنچه که \"دولت\" نامیده می شود تنها یک intermeddling با قدرت است، یک تداخل که همیشه سوال برانگیز است
[ترجمه گوگل]در حیاط خلوت، آنچه که 'دولت' نامیده می شود، تنها یک درهم آمیخته با اقتدار است، یک تداخل است که همیشه مشکوک است

9. When I stepped out of the cloister I had no idea where my path would lead.
[ترجمه ترگمان]وقتی از محوطه بیرون رفتم نمی دانستم که راه من کجاست
[ترجمه گوگل]وقتی که من از غرفه خارج شدم هیچ نظری نداشتم که مسیر من منجر شود

10. To furnish ( a building ) with a cloister.
[ترجمه ترگمان]برای تهیه کردن (یک ساختمان)با یک صومعه
[ترجمه گوگل]برای تهیه (ساختن) با یک کلیسا

11. A photograph of the Pingnan Cloister Garden.
[ترجمه ترگمان]عکسی از باغ Pingnan Cloister
[ترجمه گوگل]یک عکس از باغ کریستین Pingnan

12. In the cloister, hell is accepted in advance as a post obit on paradise.
[ترجمه ترگمان]در صومعه، دوزخ به منزله مساعده میراث در بهشت پذیرفته می شود
[ترجمه گوگل]در کلیسا، جهنم به عنوان یک پست در طبیعت به طور پیش فرض پذیرفته می شود

13. A cloister that opens strategically, looking for the right amount of sun, light and views.
[ترجمه ترگمان]یک صومعه که به طور استراتژیک باز می شود و به دنبال مقدار صحیح نور خورشید، نور و نما است
[ترجمه گوگل]یک کلبه است که به طور استراتژیک باز می شود، به دنبال مقدار مناسب خورشید، نور و دیدگاه

14. They went out into the still, shadowy cloister garden.
[ترجمه ترگمان]به حیاط ساکت و تاریک محوطه رفتند
[ترجمه گوگل]آنها به داخل خانه سرسبز آپارتمان رفتند

a cloistered life.

یک زندگی منزوی.


a cloistered courtyard.

یک حیاط پنهان.


all summer he cloistered himself in the library.

تمام تابستان در کتابخانه معتکف (حبس) شد.


پیشنهاد کاربران

خلوت کردن


کلمات دیگر: