کلمه جو
صفحه اصلی

adjudicative

انگلیسی به فارسی

قاضی


انگلیسی به انگلیسی

• concerning the judgment or determination of a court

جملات نمونه

1. Secondly, the adversary nature of the adjudicative process may not be well suited to this area.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، ماهیت دشمن فرآیند adjudicative ممکن است برای این منطقه مناسب نباشد
[ترجمه گوگل]ثانیا، ماهیت دشمن فرآیند داوری ممکن است به این موضوع مناسب نباشد

2. For the present we must return to the adjudicative context within which natural justice and fairness operate.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر باید به بافت adjudicative بازگردیم که در آن عدالت و انصاف در آن عمل می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ما باید به محکمه داوری که در آن عدالت و عدالت طبیعی عمل می کند، بازگردیم

3. These safeguards are framed in an adjudicative fashion, albeit one which is significantly modified to take account of the circumstances.
[ترجمه ترگمان]این تدابیر حفاظتی در یک مد adjudicative قرار دارند، اگرچه یکی از آن ها به طور قابل توجهی اصلاح شده است تا شرایط را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]این ضمانت ها به صورت قضائی طراحی شده اند، هرچند که به طور قابل توجهی اصلاح شده است تا شرایط را در نظر بگیرند

4. The passivity of adjudicative power is capable of preventing a judges peremptoriness effectively and ensuring fair adjudications.
[ترجمه ترگمان]انفعالی قدرت adjudicative قادر به پیش گیری از یک داور به طور موثر و کسب اطمینان از adjudications عادلانه است
[ترجمه گوگل]انفصال قدرت داوری می تواند مانع از پذیرش قضات به طور موثر و حصول اطمینان از قضاوت عادلانه شود

5. To grasp the method of adjudicative of punishment correctly is the core of "principle of suiting punishment of crime" and "punishment in keeping with the crime".
[ترجمه ترگمان]برای درک روش مجازات کیفری، \"اصل\" مجازات \"مجازات\" و \"مجازات حبس\" \" است \"
[ترجمه گوگل]به رسمیت شناختن روش قضاوت مجازات به طور صحیح، هسته 'اصل تنبیه مجازات جرم' و 'مجازات با جرم' است

6. There is the case that pass before, adjudicative result also each are not identical, think tort is mixed not the scholar of tort has.
[ترجمه ترگمان]موردی وجود دارد که قبل از آن اتفاق می افتد، در نتیجه هر کدام از آن ها یک سان نیستند، و فکر می کنند که مسئولیت مدنی هم با آن صورت نگرفته است
[ترجمه گوگل]موردی است که پیش از آن تصویب می شود، نتیجه قضاوت نیز هر کدام یکسان نیستند، فکر می کنند که شکنجه مخلوط نیست و محقق محرک آن است

7. After he hears adjudicative result of 16 days, say: "I express an apology to cause a trouble to people. "
[ترجمه ترگمان]بعد از این که او نتیجه ۱۶ روز را می شنود، می گوید: \" من عذر خواهی کردم که برای مردم دردسر ایجاد کنم \"
[ترجمه گوگل]پس از آنکه 16 روز نتیجه دادرسی را شنید، می گوید: �من عذرخواهی می کنم که موجب مشکل مردم می شود '

8. This adjudicative court basically is maintain with what larceny undertakes, because this term of imprisonment is compared, grow.
[ترجمه ترگمان]این دادگاه adjudicative اساسا با آنچه که سرقت انجام می دهد حفظ می شود، زیرا این عبارت حبس در مقایسه با رشد، رشد می کند
[ترجمه گوگل]این دادگاه محکمه اساسا با آنچه که تحریم ها انجام می دهد، حفظ می شود؛ زیرا این مدت زندان با هم مقایسه می شود، رشد می کند

9. In an adjudicative action, the standard for review of factual issues is the'substantial evidence " test.
[ترجمه ترگمان]در یک اقدام ابتکاری، استاندارد بررسی مسائل واقعی آزمون مدرک اساسی است
[ترجمه گوگل]در یک اقدام داوری، استاندارد برای بررسی مسائل حقوقی، آزمون 'شواهد حقیقی' است

10. The development of fairness within our jurisprudence has not as yet caused us to depart from the adjudicative framework within which we operate.
[ترجمه ترگمان]توسعه عدالت در فقه ما هنوز به ما این امکان را نداده است که از چارچوب adjudicative که در آن فعالیت می کنیم، خارج شویم
[ترجمه گوگل]توسعه عدالت در فقه ما تا کنون باعث نشده است که ما از چارچوب قضایی که در آن عمل می کنیم کنار بیاییم

11. The example shows that the objector's neat distinction between adjudicative and legislative authorities is mistaken.
[ترجمه ترگمان]این مثال نشان می دهد که تمایز تمیز objector بین adjudicative و مراجع قانونی اشتباه است
[ترجمه گوگل]مثال نشان می دهد که تمایز شفاف کننده بین مقامات قضایی و قانون گذار اشتباه است

12. We will consider how the term fairness is used in an adjudicative context.
[ترجمه ترگمان]ما در نظر داریم که چگونه واژه انصاف در یک بافت adjudicative مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]ما در مورد چگونگی انصاف بودن اصطلاحات در یک متن داوری استفاده خواهیم کرد

13. As has been evident, our procedural rules are sown in an adjudicative framework.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مشخص شد، قوانین رویه ای ما در یک چارچوب adjudicative کاشته می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که مشخص شد، قوانین رویه ای ما در چارچوب قضاوت قرار می گیرند

14. The logical relations between the concepts of legal fact and fact, objective fact, legislative fact and adjudicative fact are the legal fact research basic clues.
[ترجمه ترگمان]روابط منطقی بین مفاهیم حقیقت قانونی و حقیقت، واقعیت عینی، حقیقت قانون گذاری و واقعیت adjudicative، واقعیت قانونی نشانه های اصلی تحقیق هستند
[ترجمه گوگل]روابط منطقی بین مفاهیم حقوقی و حقوقی، واقعیت عینی، واقعیت قانون گذاری و واقعیت داوری، سرنخ های اصلی تحقیقات حقوقی هستند

15. Judicial experience and wisdom is the soul of a judicial adjudicative document.
[ترجمه ترگمان]تجربه قضایی و خرد روح یک سند adjudicative قضایی است
[ترجمه گوگل]تجربه و حکمت قضائی روح یک سند قضایی قضایی است

پیشنهاد کاربران

قضائی ( سبک، ژانر )

داوری


کلمات دیگر: