کلمه جو
صفحه اصلی

carving knife


کارد گوشت بری، چاقوی بزرگ (و گاهی دندانه دار)، چاقوی حکاکی یا گوشت بری کاردگوشت خردکنی

انگلیسی به فارسی

چاقوی حکاکی یا گوشت‌بری


حکاکی چاقو، چاقوی حکاکی یا گوشت بری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a long knife used to carve meat.

• implement for engraving, chisel; knife for cutting meat
a carving knife is a large knife that is used for cutting cooked meat.

جملات نمونه

1. She went for him with a carving knife.
[ترجمه ترگمان]با چاقوی حکاکی شده به دنبال او رفت
[ترجمه گوگل]او با یک چاقوی حکاکی برای او رفت

2. Surprise doesn't register, instead, Devito plunges an eight-inch carving knife purposefully and repeatedly into the victim's stomach.
[ترجمه ترگمان]در عوض سورپرایز کردن، به جای آن، یک چاقوی جیبی هشت اینچی را به صورت هدفمند و مکرر به درون شکم قربانی پرتاب می کند
[ترجمه گوگل]در عوض، تعجب نمیکند، Devito یک چاقوی حکاکی هشت اینچ را هدفمند و مکرر به معده قربانی میاندازد

3. Dad tests the blade of the carving knife.
[ترجمه ترگمان]بابا تیغه چاقو حکاکی شده را آزمایش می کند
[ترجمه گوگل]پدر تیغه چاقوی حک شده را آزمایش می کند

4. The carving knife is in the sideboard drawer.
[ترجمه ترگمان]چاقوی حکاکی شده توی کشوی میز است
[ترجمه گوگل]چاقوی حکاکی در صندوق عقبی قرار دارد

5. Dropping down into the galley for a carving knife, he cut the rope loose from his neck.
[ترجمه ترگمان]با افتادن چاقو به آشپزخانه رفت و طناب را از گردنش جدا کرد
[ترجمه گوگل]او به طوری که برای چاقوی حکاکی به طرف آشپزخانه رفته بود، طناب را از گردن خود جدا کرد

6. His carving knife was only about half an inch wide at the centre where constant sharpening had worn it away.
[ترجمه ترگمان]چاقوی تراشیدن او فقط حدود نیم اینچ عرض داشت، جایی که تیز کننده مدام آن را فرسوده کرده بود
[ترجمه گوگل]چاقوی حکاکی او تنها در حدود نیم اینچ گسترده در مرکز بود که تیزتر شدن آن از بین رفت

7. So the mother goose took the carving knife and set forth with the little gosling close behind her.
[ترجمه ترگمان]بنابراین غاز کارد را برداشت و با the که در پشت سرش قرار داشت به راه افتاد
[ترجمه گوگل]بنابراین غاز موش چاقوی حک شده را گرفت و کمی از پشت سرش زد

8. This carving knife is a special tool for carving seals.
[ترجمه ترگمان]این چاقوی تراشیدن یک ابزار خاص برای carving آب بندی است
[ترجمه گوگل]این چاقو حکاکی یک ابزار ویژه برای حکاکی مهر و موم است

9. She cut off their tails with carving knife.
[ترجمه ترگمان]با چاقوی حکاکی شده آن ها را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او دم خود را با چاقوی حکاکی قطع کرد

10. Who cut off their tails with carving knife.
[ترجمه ترگمان]کی دم خود را با چاقوی حکاکی شده قطع کرده بود
[ترجمه گوگل]کسی که با چاقوی حکاکی می کند دم خود را قطع می کند

11. He is so skillful in using a carving knife that there is no possibility of improvement.
[ترجمه ترگمان]او در استفاده از یک چاقوی تراشیدن مهارت دارد که هیچ امکانی برای بهبود وجود ندارد
[ترجمه گوگل]او در استفاده از یک چاقوی حکاکی بسیار مهارت دارد که هیچ امکان بهبودی وجود ندارد

12. The C language is like a carving knife: simple, sharp, and extremely useful in skilled hands.
[ترجمه ترگمان]زبان C شبیه به یک چاقوی تراشیدن است: ساده، تیز، و بسیار مفید در دستان ماهر
[ترجمه گوگل]زبان C به مانند یک چاقوی حکاکی ساده، تیز و بسیار مفید در دستان ماهر است

13. Who cut off their tails with a carving knife.
[ترجمه ترگمان]کی دم خود را با چاقوی حکاکی شده قطع کرده بود
[ترجمه گوگل]کسی که با چاقوی حکاکی میخکوب می کند

14. She cut off their tails with a carving knife.
[ترجمه ترگمان]با چاقوی حکاکی شده آن ها را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او دم خود را با یک چاقوی حکاکی قطع کرد

پیشنهاد کاربران

چاقوی بزرگ مخصوص برش گوشت


کلمات دیگر: