کلمه جو
صفحه اصلی

admiringly


از روى تحسین، با شگفت

انگلیسی به فارسی

تحسین آمیز


انگلیسی به انگلیسی

• adoringly, in a venerating manner

جملات نمونه

1. Annette gazed admiringly at Warren as he spoke.
[ترجمه ترگمان]آنت همچنان که حرف می زد، با نگاهی تحسین آمیز به وارن خیره شد
[ترجمه گوگل]Annette با تحسین برانگیز در وارن صحبت کرد

2. She gazed admiringly up at him.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تحسین آمیز به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او با تحسین به او نگاه کرد

3. The laugh acknowledged, even admiringly, some sort of necessity that Cedric, poor fool, could not begin to understand.
[ترجمه ترگمان]این خنده، حتی با ستایش، نوعی نیاز بود که سدر یک احمق و بیچاره را درک کند
[ترجمه گوگل]خنده اذعان کرد، حتی به طرز تحسین آمیز، نوعی از ضروری است که سدریک، احمق ضعیف، نمی تواند شروع به درک کند

4. Aye, a fine man, Elizabeth thought admiringly.
[ترجمه ترگمان]الیزابت با تحسین اندیشید: بله، مرد خوبی است
[ترجمه گوگل]آه، یک مرد خوب، الیزابت با افتخار فکر کرد

5. He glanced admiringly at the design.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تحسین آمیز به طرح نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز چشمگیری در طراحی نگاه کرد

6. They really are strong, heroic men, she thought admiringly.
[ترجمه ترگمان]با لحنی تحسین آمیز فکر کرد: آن ها واقعا مردان قوی و قهرمانی هستند
[ترجمه گوگل]او واقعا با قاطعیت فکر کرد که واقعا قوی هستند، مردان قهرمانانه

7. Jim looked at him admiringly. " How d'ye do it, anyway, Mart? "
[ترجمه ترگمان]جیم با نگاهی تحسین آمیز به او نگاه کرد و گفت: \"به هر حال تو این کار را می کنی مارت؟\"
[ترجمه گوگل]جیم به طرز شگفت انگیزی به او نگاه کرد به هر حال، مارت؟ '

8. They looked admiringly at a portrait of Tong Xing.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تحسین آمیز به تصویر of xing می نگریستند
[ترجمه گوگل]آنها به طرز محسوسی در یک تصویر پر از تانگ زینگ نگاه کردند

9. They looked admiringly at a portrait of Tong Xing's.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تحسین آمیز به تصویر of xing می نگریستند
[ترجمه گوگل]آنها به طرز محسوسی در یک عکس از تانگ زیگ نگاه کردند

10. Kael wrote admiringly of film critic James Agee's "full panoply of loving terms," and when a movie overjoyed her, she was also profuse and immediate in her praise.
[ترجمه ترگمان]Kael با ستایش از فیلم \"کامل کامل روابط عاشقانه\" جیمز Agee نوشت: \" و زمانی که یک فیلم هم او را شاد کرد، او هم به شدت و هم در مدح و تمجید او خیلی زود اظهار تشکر کرد
[ترجمه گوگل]کائل به طرز شگفت انگیزی از 'منتقدان عاشقانه' جیمز آئوی، از فیلم منتقد نوشت و وقتی که یک فیلم از او لذت برد، او نیز غم انگیز و فوری در ستایش او بود

11. He looked at it admiringly. " That dog will cost you ten dollars. "
[ترجمه ترگمان]او با ستایش به آن نگاه کرد و گفت: \" این سگ برای شما ده دلار هزینه خواهد داشت \"
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی نگاه کرد 'این سگ به شما ده دلار می پردازد '

12. Mr Wu, ironically, writes admiringly on his blog of Wen Jiabao 's common touch.
[ترجمه ترگمان]آقای وو به طور طعنه آمیز در وبلاگ خود درباره تماس مشترک ون Jiabao می نویسد
[ترجمه گوگل]آقای وو، به طرز باحالی، به طرز شگفت آوری در بلاگ خود از لمس مشترک ون جیابا، می نویسد

13. Her mother surveyed her admiringly, conscious of her imperious mood.
[ترجمه ترگمان]مادرش با نگاهی تحسین آمیز به او نگاه می کرد، و این حالت آمرانه او را درک می کرد
[ترجمه گوگل]مادرش به طرز شگفت انگیزی از خلق و خوی خویش آگاه بود

14. Julius Caesar, sartorial reporter, once noted admiringly that the Gauls showed up for war naked but for their long hair and festive war paint.
[ترجمه ترگمان]ژولیوس سزار، که نخستین خبرنگاری بود، یک بار با ستایش به این نکته اشاره کرد که گل ها برای جنگ لخت بودند، اما موی بلند و رنگ جنگی خود را به نمایش می گذاشتند
[ترجمه گوگل]جولیوس سزار، خبرنگار ارشد، بارها با توجه به اینکه گول ها برای جنگ برهنه، اما برای موهای طولانی و جشن های جنگی خود، نشان دادند

15. Philip, admiringly, had enlarged upon his friend's good looks and charm.
[ترجمه ترگمان]فیلیپ با نگاهی تحسین آمیز به دوست و جذابیت دوستش خیره شده بود
[ترجمه گوگل]فیلیپ، به طرز محسوس، به نظر و جذابیت دوستش نزدیک شده بود


کلمات دیگر: