کلمه جو
صفحه اصلی

figure of speech


استعاره، (جمع) صنایع ادبی

انگلیسی به فارسی

شکل بیان


استعاره، (جمع) صنایع ادبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an expression, such as a metaphor, hyperbole, or simile, that uses words in a nonliteral, unusual, or intensive manner to produce a certain effect; trope.

• expression using words in a nonliteral or unusual sense
a figure of speech is an expression or word that is used with a more abstract or imaginative meaning than its original one.

مترادف و متضاد

Synonyms: adumbration, allegory, alliteration, allusion, analogue, analogy, anaphora, anticlimax, antistrophe, antithesis, aposiopesis, apostrophe, asyndeton, bathos, communication that is not meant literally; stylistic device, comparison, conceit, device, echoism, ellipsis, euphemism, euphuism, exaggeration, expression, flourish, flower, hyperbole, image, imagery, irony, litotes, malapropism, manner of speaking, metaphor, metonymy, onomatopoeia, ornament, oxymoron, parable, paradox, parallel, personification, proteron, rhetoric, sarcasm, satire, simile, synecdoche, trope, tropology, turn of phrase, understatement, way of speaking


turn of expression


جملات نمونه

1. Of course I'm not. It was just a figure of speech.
[ترجمه ترگمان]البته که نیستم فقط یه جور سخنرانی بود
[ترجمه گوگل]البته من نیستم این فقط یک شکل از سخنرانی بود

2. 'Get up with the lark' is a figure of speech, meaning 'Get out of bed early'.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه از خواب بیدار شد از خواب بیدار شد و گفت: از رختخواب برو بیرون
[ترجمه گوگل]'قدم زدن با لارا' یک شکل از گفتار است، به این معنی 'بیرون آمدن از رختخواب'

3. A: It was a figure of speech, sir.
[ترجمه ترگمان] یه سخنرانی بود، قربان
[ترجمه گوگل]A: این یک شکل از سخنرانی بود، آقا

4. The word means an obscure figure of speech.
[ترجمه ترگمان]این کلمه یعنی طرز مبهمی از گفتار
[ترجمه گوگل]کلمه به معنای یک شکل ظاهری مبهم است

5. And this, Marcy Lupino knew, was not a figure of speech.
[ترجمه ترگمان]\"و\" مارسی lupino \"می دونست که یه سخنرانی نیست\"
[ترجمه گوگل]و این، مارسی لوپینو می دانست، رقمی از گفتار نبود

6. He said he used the phrase as a figure of speech, and did not mean to imply she was a coward.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این عبارت را به عنوان یک نوع نطق بکار می برد و قصد نداشت به این نتیجه برسد که او یک بزدل است
[ترجمه گوگل]او گفت که از این عبارت به عنوان یک شکل از سخنرانی استفاده می کند و به معنای این نبود که او بزدل باشد

7. Euphemism is a very important culture - loaded figure of speech that is often employed in communication.
[ترجمه ترگمان]euphemism یک شکل بسیار مهم از سخنرانی است که اغلب در ارتباط به کار می رود
[ترجمه گوگل]Euphemism یک فرهنگ بسیار مهم است - شکل لود شده از گفتار است که اغلب در ارتباطات استفاده می شود

8. The fable is figure of speech, including noumenon and implication. Zhuangzi's fables are no ( exception ).
[ترجمه ترگمان]افسانه، شکل گفتاری، از جمله noumenon و مفهوم است افسانه Zhuangzi (استثنا)نیستند
[ترجمه گوگل]افسانه شکل گفتار است، از جمله نوئومن و پیامدهای آن افسانه های Zhuangzi هیچ (استثنایی) نیستند

9. Whereas a figure of speech not only can express a thought in fewer words than a direct statement, it can convey the thought more completely.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک شکل صحبت نه تنها می تواند یک تفکر را در کلمات کم تر از یک جمله مستقیم بیان کند، می تواند تفکر را به طور کامل منتقل کند
[ترجمه گوگل]در حالی که یک شکل از گفتار نه تنها می تواند اندیشه را در کلمات کمتر از یک جمله مستقیم بیان کند، می تواند این تفکر را به طور کامل تر بیان کند

10. A figure of speech a part is used for the whole.
[ترجمه ترگمان]بخشی از سخنرانی برای کل مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک رقم گفتار بخشی برای کل استفاده می شود

11. Synecdoche is a figure of speech in English, it has many uses, one of which is through association and analogy in order to replace the whole part.
[ترجمه ترگمان]Synecdoche یک شکل از سخنرانی در زبان انگلیسی است که کاربردهای زیادی دارد، که یکی از آن ها از طریق ارتباط و قیاس به منظور جایگزین کردن کل بخش است
[ترجمه گوگل]Synecdoche یک شکل از سخنرانی در زبان انگلیسی است، از بسیاری از کاربردها استفاده می کند، یکی از آن ها از طریق ارتباط و تقلید به منظور جایگزینی کل بخش است

12. The passage employs a figure of speech called parallelism.
[ترجمه ترگمان]این راهرو از یک شکل گفتاری به نام parallelism استفاده می کند
[ترجمه گوگل]در این قسمت یک شکل از گفتار به نام parallelism استفاده می شود

13. Irony is an often used figure of speech.
[ترجمه ترگمان]Irony اغلب به عنوان یک شکل مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آرونی اغلب از گفتار استفاده می شود

14. A figure of speech in which two essentially unlike things are compared.
[ترجمه ترگمان]یک تصویر از سخنرانی که در آن دو به طور کلی برخلاف چیزهای دیگر مقایسه می شوند
[ترجمه گوگل]شکل سخنرانی که در آن دو چیز اساسا متفاوتی با یکدیگر مقایسه می شوند

پیشنهاد کاربران

a figure of speech
آرایه ادبی، صنعت ادبی.

figures of speech
آرایه های ادبی، صنایع ادبی.

مانند:
تشبیه: simile
استعاره: metaphor


کلمات دیگر: