کلمه جو
صفحه اصلی

enamored


(verb transitive) شیفته کردن، شیفتن

انگلیسی به فارسی

شیفته، شیفته کردن، شیفتن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: highly enthusiastic, fond, or infatuated (usu. fol. by "of" or "with").
مترادف: infatuated
مشابه: crazy, eager, enthusiastic, fond, passionate

- I have never been been very enamored with living in the city.
[ترجمه ترگمان] من تا به حال شیفته زندگی در شهر نشده بودم
[ترجمه گوگل] من هرگز در این شهر زندگی نکرده ام
- She suddenly became enamored with the idea of becoming a writer.
[ترجمه ترگمان] او ناگهان شیفته ایده تبدیل شدن به یک نویسنده شد
[ترجمه گوگل] او به طور ناگهانی به ایده تبدیل شدن به یک نویسنده علاقه مند شد
- He became enamored of his friend's sister, and she now filled his every thought.
[ترجمه ترگمان] شیفته خواهر دوستش شد، و اکنون هر اندیشه ای را از خود پر می کرد
[ترجمه گوگل] او از خواهر دوستش مأمور شد و اکنون هر اندیشه ای را پر کرده است

• in love, delighted, charmed

جملات نمونه

1. i was enamored of that singer's voice
من شیفته ی صدای آن خواننده بودم.

2. hossein was much enamored of parvin
حسین بسیار دلباخته ی پروین بود.

3. i am not too enamored of going to their house
از فکر رفتن به خانه ی آنها چندان خوشم نمی آید.

4. I became totally enamored of the wildflowers there.
[ترجمه ترگمان]من کاملا شیفته گل های وحشی آنجا شدم
[ترجمه گوگل]من به طور کامل از درختان وحشی در آن جا عاشق شدم

5. It could become so enamored with quantity-gaining more and more members-that it loses any capacity to make qualitative judgments.
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند تا حدی شیفته تعداد افراد بیشتر و بیشتر شود - که هر گونه توانایی برای قضاوت کیفی را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]این می تواند به اندازه ای جذاب شود که تعداد بیشتری از اعضای آن به دست می آید - که هر گونه ظرفیتی برای تصمیم گیری کیفی را از دست می دهد

6. Charley is not all that enamored of Paris.
[ترجمه ترگمان]چارلی اهل پاریس نیست
[ترجمه گوگل]چارلی همه چیز را از پاریس فراموش نمی کند

7. Today Deerfield is a destination for anyone enamored of bygone days.
[ترجمه ترگمان]امروزه Deerfield مقصدی است برای هر کسی که عاشق روزه ای گذشته باشد
[ترجمه گوگل]امروز Deerfield مقصد برای هر کسی که از روزهای گذشته پرطرفدار است

8. Her beauty enamored the prince.
[ترجمه ترگمان]زیبایی او شاهزاده را شیفته خود ساخت
[ترجمه گوگل]زیبایی او شاهزاده را تحسین کرد

9. Most visitors to London are enamored with the city.
[ترجمه ترگمان]بیشتر بازدیدکنندگان لندن شیفته شهر هستند
[ترجمه گوگل]اکثر بازدیدکنندگان لندن با شهر جاودانه می شوند

10. I became a dietitian not because I'm enamored of nutrients but because I love food.
[ترجمه ترگمان]من به رژیم غذایی تبدیل شدم، نه به این خاطر که شیفته مواد مغذی هستم، بلکه به این دلیل که عاشق غذا هستم
[ترجمه گوگل]من متخصص تغذیه شدم نه چون من مواد مغذی را تحسین می کنم، اما چون غذای من را دوست دارم

11. I remember being very young and being totally enamored of him.
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که خیلی جوان بودم و کاملا شیفته او بودم
[ترجمه گوگل]من به یاد داشته باشم که خیلی جوان هستم و کاملا از او مأیوس شده ام

12. Pinto says . 'In particular both parties got enamored with unrealistically and quickly growing the homeownership rate.
[ترجمه ترگمان]پینتو می گوید به طور خاص هر دو طرف شیفته unrealistically شدند و به سرعت نرخ homeownership را افزایش دادند
[ترجمه گوگل]پینتو می گوید 'به طور خاص، هر دو طرف به دست آوردن غیر واقعی و به سرعت در حال رشد نرخ مالکیت خانه

13. You are enamored by the and in turn the Fish needs your practical direction.
[ترجمه ترگمان]شما شیفته محیط هستید و در عوض ماهی به مسیر عملی شما نیاز دارد
[ترجمه گوگل]شما توسط پروردگار و به نوبه خود ماهی به جهت عملی شما نیاز دارد

14. He became [ was ] enamored of Jenny.
[ترجمه ترگمان]او شیفته جنی شد
[ترجمه گوگل]او تبدیل به جنی شد

15. She really was not enamored of Drollet.
[ترجمه ترگمان]او در واقع شیفته Drollet نبود
[ترجمه گوگل]او واقعا از Drollet مأیوس نبود


کلمات دیگر: