پالش پذیر، پالایش پذیر، تصفیه شدنی، filtrable : قابل پالایش، تصفیه پذیر، صافی کردنی
filterable
پالش پذیر، پالایش پذیر، تصفیه شدنی، filtrable : قابل پالایش، تصفیه پذیر، صافی کردنی
انگلیسی به فارسی
قابل فیلتر کردن، تصفیه پذیر، قابل پالایش، صافی کردنی
( filtrable =) قابلپالایش، تصفیهپذیر، صافیکردنی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: filterability (n.)
مشتقات: filterability (n.)
• : تعریف: capable of being filtered, or of passing through a filter, as certain viruses and bacteria.
• able to pass through a filter
جملات نمونه
1. This Object History pane is highly filterable and sort-able, and there is a grid in which you view the report.
[ترجمه ترگمان]این قاب تاریخ شی به شدت filterable و able است، و شبکه ای وجود دارد که در آن شما این گزارش را مشاهده می کنید
[ترجمه گوگل]این صفحه History شیء بسیار فیلترینگ و توان مرتب سازی است و شبکه ای است که در آن گزارش را مشاهده می کنید
[ترجمه گوگل]این صفحه History شیء بسیار فیلترینگ و توان مرتب سازی است و شبکه ای است که در آن گزارش را مشاهده می کنید
2. Whether the filterable viruses that cause encephalitis and measles are abiological things or living organisms is hard to tell.
[ترجمه ترگمان]این که ویروس های filterable که منجر به آنسفالیت و سرخک می شوند موجودات زنده یا زنده زنده هستند دشوار است
[ترجمه گوگل]این که آیا ویروس های فیلتراسیون که سبب ایجاد بیماری آنسفالیت و سرخک می شوند یا خیر، یا گیاهان زنده، بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]این که آیا ویروس های فیلتراسیون که سبب ایجاد بیماری آنسفالیت و سرخک می شوند یا خیر، یا گیاهان زنده، بسیار دشوار است
3. Soon a number of other filterable agents were shown to be the causes of both plant and animal disease.
[ترجمه ترگمان]به زودی تعدادی از عوامل filterable نیز به دلایل بیماری و هم در بیماری حیوانات شناخته شدند
[ترجمه گوگل]به زودی تعدادی از عوامل دیگر قابل فیلتر شدن به علت بیماری های گیاهی و حیوانی به شمار می روند
[ترجمه گوگل]به زودی تعدادی از عوامل دیگر قابل فیلتر شدن به علت بیماری های گیاهی و حیوانی به شمار می روند
4. Filterable virus infection cervix, vagina as well as outside genitals.
[ترجمه ترگمان]عفونت ویروس از طریق آلت تناسلی به خوبی خارج از آلت تناسلی
[ترجمه گوگل]گردن رحم عفونی ویبره، واژن و نیز بیرون از بدن دستگاه تناسلی
[ترجمه گوگل]گردن رحم عفونی ویبره، واژن و نیز بیرون از بدن دستگاه تناسلی
5. Such agents came to be called filterable viruses, but as further work on these agents was carried out the word " filterable" was gradually dropped.
[ترجمه ترگمان]این عوامل به عنوان ویروس filterable خوانده شدند، اما همانطور که کار بیشتر روی این عوامل انجام شد کلمه \"filterable\" به تدریج کاهش یافت
[ترجمه گوگل]چنین عامل هایی به نام ویروس های فیلتراسیون شناخته می شوند، اما به عنوان کار بیشتر در این عوامل انجام شد، کلمه 'فیلتر قابل فهم' به تدریج کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]چنین عامل هایی به نام ویروس های فیلتراسیون شناخته می شوند، اما به عنوان کار بیشتر در این عوامل انجام شد، کلمه 'فیلتر قابل فهم' به تدریج کاهش یافته است
6. This article has analysed the active filterable electric circuit in principle and shown you another one consisted of compound transistor with better effect of filtration.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، مدار الکتریکی filterable فعال را در اصل تحلیل کرده و نشان داده است که یک مدار دیگر متشکل از ترانزیستور مرکب با اثر بهتر فیلتراسیون است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، جریان الکتریکی فیلتراسیون فعال به طور کلی تجزیه و تحلیل شده است و یکی دیگر از ترانزیستور ترکیبی با اثر بهتر فیلتراسیون را نشان داد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، جریان الکتریکی فیلتراسیون فعال به طور کلی تجزیه و تحلیل شده است و یکی دیگر از ترانزیستور ترکیبی با اثر بهتر فیلتراسیون را نشان داد
7. This study is not only a breakthrough the bottleneck of silica gel formation and pulp filtration, but also a good removal iron and silicon completely, and a filterable cake is obtained.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه تنها یک پیشرفت در تنگنای شکل گیری ژل سیلیکا و تصفیه خمیر کاغذ و همچنین یک آهن حذف خوب و سیلیکون به طور کامل نیست، و یک کیک filterable بدست می آید
[ترجمه گوگل]این مطالعه نه تنها پیشرفت در تنگنا تشکیل سیلیسیم ژل و فیلتراسیون خمیر است، بلکه به خوبی حذف آهن و سیلیکون به طور کامل و یک کیک قابل تصفیه بدست می آید
[ترجمه گوگل]این مطالعه نه تنها پیشرفت در تنگنا تشکیل سیلیسیم ژل و فیلتراسیون خمیر است، بلکه به خوبی حذف آهن و سیلیکون به طور کامل و یک کیک قابل تصفیه بدست می آید
8. With water as urea solvent and an organic chlorine compound as activator, the adducts formed into small spheres which are easily filterable.
[ترجمه ترگمان]با آب به عنوان حلال اوره و یک ترکیب کلرین آلی به عنوان فعال کننده، the به صورت کره های کوچکی تشکیل شده است که به راحتی قابل انتقال هستند
[ترجمه گوگل]با آب به عنوان حلال اوره و یک ترکیب کلر آلی به عنوان فعال کننده، adukt ها تشکیل شده به کره های کوچک است که به راحتی قابل فیلترهنج هستند
[ترجمه گوگل]با آب به عنوان حلال اوره و یک ترکیب کلر آلی به عنوان فعال کننده، adukt ها تشکیل شده به کره های کوچک است که به راحتی قابل فیلترهنج هستند
9. An organic wetting agent or foam suppressant is quite helpful in the formation of filterable hemihydrate.
[ترجمه ترگمان]یک عامل مرطوب کننده آلی یا فوم foam در شکل گیری filterable hemihydrate بسیار مفید است
[ترجمه گوگل]یک ماده مرطوب کننده آلی یا سرکوبگر فوم در شکل گیری نیمه هیدرات قابل فیلتراسیون بسیار مفید است
[ترجمه گوگل]یک ماده مرطوب کننده آلی یا سرکوبگر فوم در شکل گیری نیمه هیدرات قابل فیلتراسیون بسیار مفید است
10. Most providers of an XSLT processor added an extension function, usually called node-set(), which allows the RTF to become a navigable and filterable tree.
[ترجمه ترگمان]اکثر ارایه دهندگان یک پردازنده XSLT یک تابع توسعه را اضافه می کنند که معمولا به نام مجموعه نود نامیده می شود که به the اجازه می دهد تا به یک درخت قابل کشتیرانی و قابل کشتیرانی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]اغلب ارائه دهندگان یک پردازنده XSLT یک تابع فرمت اضافه کرده اند که معمولا node-set () نامیده می شود که اجازه می دهد تا RTF تبدیل به یک درخت قابل حمل و فیلتر شود
[ترجمه گوگل]اغلب ارائه دهندگان یک پردازنده XSLT یک تابع فرمت اضافه کرده اند که معمولا node-set () نامیده می شود که اجازه می دهد تا RTF تبدیل به یک درخت قابل حمل و فیلتر شود
11. Using the node-set() extension function to convert a Result Tree Fragment (RTF) to be navigable and filterable.
[ترجمه ترگمان]قطعه ()با استفاده از تابع بسط گره ()برای تبدیل یک قطعه درخت نتیجه (RTF)باید قابل کشتیرانی و قابل کشتیرانی باشد
[ترجمه گوگل]با استفاده از تابع فراخوانی node-set () برای تبدیل یک نتیجه قطعه درخت (RTF) به navigable و فیلتر قابل انجام است
[ترجمه گوگل]با استفاده از تابع فراخوانی node-set () برای تبدیل یک نتیجه قطعه درخت (RTF) به navigable و فیلتر قابل انجام است
12. The invention relates to systems for separating materials mixed in a filterable fluid medium, for example for cleaning water at power plants.
[ترجمه ترگمان]اختراع مربوط به سیستم ها برای جداسازی مواد مرکب در محیط سیال filterable، برای مثال برای تمیز کردن آب در کارخانه های برق است
[ترجمه گوگل]اختراع مربوط به سیستم های جداسازی مواد مخلوط شده در یک محیط مایع قابل فیلتر کردن، به عنوان مثال برای تمیز کردن آب در نیروگاه ها است
[ترجمه گوگل]اختراع مربوط به سیستم های جداسازی مواد مخلوط شده در یک محیط مایع قابل فیلتر کردن، به عنوان مثال برای تمیز کردن آب در نیروگاه ها است
پیشنهاد کاربران
filterable ( شیمی )
واژه مصوب: صافشپذیر
تعریف: ویژگی مخلوط جامدـ سیالی که بتوان آن را صاف کرد
واژه مصوب: صافشپذیر
تعریف: ویژگی مخلوط جامدـ سیالی که بتوان آن را صاف کرد
کلمات دیگر: