کلمه جو
صفحه اصلی

cast down


1- سرازیر شدن، به سوی پایین خم شدن یا رفتن 2- محزون شدن، سر به جیب تفکر فروبردن، نومید شدن

انگلیسی به انگلیسی

• lower the spirits of a person; discourage

جملات نمونه

1. The enemy cast down their weapons.
[ترجمه ترگمان]دشمن سلاح های خود را به زمین انداخت
[ترجمه گوگل]دشمن سلاح های خود را تخریب می کند

2. They cast down their weapons at last.
[ترجمه ترگمان]سرانجام سلاح های خود را به زمین انداختند
[ترجمه گوگل]آنها آخرین سلاح های خود را فروختند

3. He was cast down by the sad news.
[ترجمه ترگمان]خبر غم انگیزی را به او داده بود
[ترجمه گوگل]او توسط اخبار غم انگیز رد شد

4. The country girl cast down her eyes shyly.
[ترجمه ترگمان]دختر دهاتی با حجب و حیا نگاهش را پایین انداخت
[ترجمه گوگل]دختر این کشور شکوفایی چشمها را برانگیخته است

5. He was much cast down when he heard of his failure at the examination.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از شکست خود در امتحان به گوش رسید، بیش از پیش به خود مشغول بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از شکست او در معاینه شنید، او بسیار محو شد

6. He is not easily cast down.
[ترجمه ترگمان]به این آسانی ها گول نمی خورد
[ترجمه گوگل]او آسان نیست

7. He cast down monsters and destroyed Chaos warriors with a word.
[ترجمه ترگمان]او هیولاها را پایین انداخت و جنگ جویان را با یک کلمه نابود کرد
[ترجمه گوگل]او هیولا را گمراه کرد و با یک کلمه، رزمندگان هرج و مرج را نابود کرد

8. Cast down that over-mighty, conceited, lying, sleazy failure of a government from its seat.
[ترجمه ترگمان]به زمین می افتد، مغرور، ازخودراضی، دراز کشیده، از دست دادن یک حکومت از روی صندلی اش
[ترجمه گوگل]فرار از این قدرت بیش از حد قدرتمند، متکبرانه، دروغگو و شکست خوراکی یک دولت از صندلی خود

9. Women cast down, on whom life had left its mark, were to him sisters under the skin regardless of station.
[ترجمه ترگمان]زنان به زمین افتادند، که زندگی او نشان داده بود، با صرف نظر کردن از ایستگاه، در زیر پوست او، خواهرانش را تحت نظر قرار داده بود
[ترجمه گوگل]زنان از بین بردن، که در آن زندگی خود علامت خود را ترک کرده بودند، بدون در نظر گرفتن ایستگاه، خواهر خود را زیر پوست قرار دادند

10. Back at Cultra, Jessica Roberts was also cast down.
[ترجمه ترگمان]در بازگشت به Cultra، جسیکا رابرتز نیز پایین انداخته شد
[ترجمه گوگل]بازگشت به Cultra، جسیکا رابرتز نیز محو شد

11. He was exasperated, but not cast down.
[ترجمه ترگمان]خشمگین شد، اما پایین نیاورد
[ترجمه گوگل]او هیجان زده بود، اما محروم نیست

12. Exodus 7 : For they cast down every man his rod, and they became serpents: but Aaron's rod swallowed up their rods.
[ترجمه ترگمان]کتاب خروج ۷: زیرا آن ها هر مردی را که چوب او بود پایین انداختند و آن ها تبدیل به serpents شدند؛ اما چوب آرون rods را فرو داد
[ترجمه گوگل]Exodus 7 زیرا هر مردی را که میله خود را بر زمین گذاشت، و آنها تبدیل به ارواح شدند، اما میله های آرون آنها را می بلعید

13. Many investors were cast down for the bearish market.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سرمایه گذاران به خاطر بازار خشن به پایین افکنده شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سرمایه گذاران برای بازار نزولی فرو ریخته شدند

14. The warlord was not unusually cast down, despite the situation.
[ترجمه ترگمان]با وجود این شرایط جنگ سالار به طور غیر عادی سقوط نکرده بود
[ترجمه گوگل]با وجود وضعیت، جنگ سالار به طور غیرمعمول نابود نشد

15. Moore listened at first with his eyes cast down, but soon he furtively raised them.
[ترجمه ترگمان]مور اول با نگاهش به او گوش داد، اما طولی نکشید که دزدکی آن ها را بلند کرد
[ترجمه گوگل]مور ابتدا با چشمانش گریه می کرد، اما به زودی او را به زانو درآورد


کلمات دیگر: