کلمه جو
صفحه اصلی

delimited


(verb transitive) تعیین کردن حدود (verb transitive) حدود(چیزی را) معین کردن، مرزیابی کردن

انگلیسی به فارسی

تعریف شده، محدود کردن، محدود ساختن، حدود معین کردن، تعیین کردن، مرزیابیکردن


انگلیسی به انگلیسی

• marked off, having distinct boundaries

جملات نمونه

1. A ravine delimited the property on the south.
[ترجمه ترگمان]یک دره در جنوب بود
[ترجمه گوگل]یک دره مالکیت را در جنوب تعریف می کند

2. Police powers are delimited by law.
[ترجمه ترگمان]نیروهای پلیس با قانون مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]قدرت های پولیس توسط قانون تعریف شده اند

3. These lists are sorted in numerical order and delimited by square brackets.
[ترجمه ترگمان]این لیست ها به ترتیب به ترتیب عددی و با توجه به براکت های مربع مرتب شده اند
[ترجمه گوگل]این لیست ها به ترتیب عددی مرتب شده اند و توسط مربع های مربع تعریف شده اند

4. The sum delimited for military spending, 10000 million roubles, equalled that set aside for social security.
[ترجمه ترگمان]مبلغ گزاف برای خرج نظامی، ۱۰۰۰۰ میلیون روبل و مساوی تقسیم امنیت اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]مبلغ محدود شده برای هزینه های نظامی، 10000 میلیون روبل، برابر با آن بود که برای امنیت اجتماعی تعیین شده بود

5. The Court assumed the Organisation's power to be delimited by the Charter without examining why this is so.
[ترجمه ترگمان]این دادگاه قدرت این سازمان را بدون بررسی این موضوع که چرا این موضوع به این شکل است، در اختیار این سازمان قرار داده است
[ترجمه گوگل]دادگاه تصریح کرد که قدرت سازمان باید توسط منشور مشخص شود بدون بررسی اینکه چرا چنین است

6. Once you have delimited the topic of your study, it is time to select your research strategy.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موضوع مطالعه خود را تعیین کرده اید، زمان آن است که استراتژی تحقیق خود را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که موضوع مطالعه خود را محدود کرده اید، وقت استراتژی تحقیقاتی خود را انتخاب کنید

7. The area legally delimited between 1908 and 1919 as the Champagne-producing region covers 3500 hectares.
[ترجمه ترگمان]این منطقه از نظر قانونی بین ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۹ به عنوان منطقه تولید کننده شامپاین، ۳۵۰۰ هکتار را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]منطقه ای که به طور قانونی بین سال های 1908 و 1919 محدود شده و منطقه تولید کننده شامپاین 3500 هکتار را پوشش می دهد

8. The field was delimited in a number of ways:
[ترجمه ترگمان]این زمینه به چند طریق مورد بررسی قرار گرفت:
[ترجمه گوگل]این زمینه به چندین روش محدود شده است:

9. An early stage of refinement delimited each individual definition.
[ترجمه ترگمان]مرحله اولیه پالایش هر تعریف فردی است
[ترجمه گوگل]مرحله اولیه تکمیل تعریف هر فرد را تعریف می کند

10. The anomalies delimited by geological unit, distribution of ore bodies and metallogenic prognosis are effectively analyzed.
[ترجمه ترگمان]بی قاعدگی های تعیین شده توسط واحد زمین شناسی، توزیع اجسام سنگ معدن و پیش بینی metallogenic به طور موثر تجزیه و تحلیل می شوند
[ترجمه گوگل]ناهنجاری های محدود شده توسط واحد زمین شناسی، توزیع کانسار و پیش آگهی متالوژنیک به طور موثر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است

11. His book delimited groups of plants closely corresponding to many that we still recognize.
[ترجمه ترگمان]کتاب او در حال جدا شدن از گیاهان با بسیاری از چیزهایی است که ما هنوز آن ها را می شناسیم
[ترجمه گوگل]کتاب او گروه هایی از گیاهان را که به صراحت مربوط به بسیاری است، هنوز شناسایی کرده است

12. The diseased bowel is, as a rule, sharply delimited.
[ترجمه ترگمان]روده بیمار، به عنوان یک قانون، خیلی سریع است
[ترجمه گوگل]روده بیمار، به طور عادی، به شدت محدود شده است

13. Must define row delimiter for delimited file format.
[ترجمه ترگمان]باید ردیف delimiter برای قالب پرونده جدا شده را تعریف کرد
[ترجمه گوگل]باید تعریف سطر را برای فرمت فایل تعریف شده تعریف کنید

14. He stores the list into a delimited ASCII file named bad_customers. del.
[ترجمه ترگمان]او این فهرست را در یک پرونده ASCII به نام \"مشتریان بد\" ذخیره می کند دل دل
[ترجمه گوگل]او لیست را به یک فایل ASCII معین به نام bad_customers ذخیره می کند دل

15. Through the experiment, basketball tactics area - delimited teaching met hod is better than traditional method.
[ترجمه ترگمان]از طریق این آزمایش، آموزش و فنون بسکتبال که تحت کنترل قرار دارند، بهتر از روش سنتی است
[ترجمه گوگل]از طریق آزمایش، منطقه تاکتیک بسکتبال - آموزش متمرکز مت هود بهتر از روش سنتی است

پیشنهاد کاربران

محدود

مرزبندی شده



کلمات دیگر: