اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، تصفیه کردن، نظارت کردن، وصایت کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
administering
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• managing; implementing; supplying, dispensing
جملات نمونه
1. Paramedics are to have extra training in administering on-the-spot treatment.
[ترجمه ترگمان]پیراپزشکان در حال آموزش اضافی در اداره درمان محلی هستند
[ترجمه گوگل]امدادرسان باید آموزش های اضافی در اداره درمان در محل را داشته باشند
[ترجمه گوگل]امدادرسان باید آموزش های اضافی در اداره درمان در محل را داشته باشند
2. Pillai had responsibility for administering to the needs of half a million people.
[ترجمه ترگمان]پیلای مسئولیت این را به نصف یک میلیون نفر دیگر به عهده داشت
[ترجمه گوگل]Pillai مسئول اداره کردن نیازهای نیم میلیون نفر بود
[ترجمه گوگل]Pillai مسئول اداره کردن نیازهای نیم میلیون نفر بود
3. A solicitor was charged with administering the estate.
[ترجمه ترگمان]یک وکیل به اداره این ملک متهم شد
[ترجمه گوگل]یک وکیل به اداره املاک متهم شد
[ترجمه گوگل]یک وکیل به اداره املاک متهم شد
4. You should budget for the costs of administering the research project.
[ترجمه ترگمان]شما باید برای هزینه های مدیریت پروژه تحقیقاتی بودجه بندی کنید
[ترجمه گوگل]شما باید هزینه های مدیریت پروژه تحقیقاتی را بپردازید
[ترجمه گوگل]شما باید هزینه های مدیریت پروژه تحقیقاتی را بپردازید
5. His lab is administering chemokines to monkeys to see whether the substances guard against infection.
[ترجمه ترگمان]آزمایشگاه او کموکاین ها را به میمون ها مدیریت می کند تا ببینند آیا مواد مخدر در برابر عفونت محافظت می کند یا خیر
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه او Chemokines ها را به میمون ها هدایت می کند تا ببینند آیا مواد از عفونت محافظت می کنند یا خیر
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه او Chemokines ها را به میمون ها هدایت می کند تا ببینند آیا مواد از عفونت محافظت می کنند یا خیر
6. It is also responsible for administering the procedures for the admission, supervision and examination of all graduate students.
[ترجمه ترگمان]همچنین مسیول اجرای مراحل پذیرش، نظارت و معاینه همه دانشجویان فارغ التحصیل است
[ترجمه گوگل]همچنین مسئولیت رسیدگی به پرونده های پذیرش، نظارت و بررسی همه دانشجویان تحصیلات تکمیلی است
[ترجمه گوگل]همچنین مسئولیت رسیدگی به پرونده های پذیرش، نظارت و بررسی همه دانشجویان تحصیلات تکمیلی است
7. I was in the process of administering a barium enema.
[ترجمه ترگمان]من در فرآیند مدیریت a barium بودم
[ترجمه گوگل]من در حال فرآیند مدیریت یک انیمۀ باریم بودم
[ترجمه گوگل]من در حال فرآیند مدیریت یک انیمۀ باریم بودم
8. They also took turns administering the city-state, drawing lots to settle who would take on which job.
[ترجمه ترگمان]آن ها به نوبت اداره شهر را به عهده گرفتند، قرعه کشیدند تا مشخص کنند کدام کار را انجام خواهند داد
[ترجمه گوگل]آنها همچنین نوبت دولت دولتی را به تصویب رساندند و تعداد زیادی از آنها را پرداختند تا بتوانند کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین نوبت دولت دولتی را به تصویب رساندند و تعداد زیادی از آنها را پرداختند تا بتوانند کار را انجام دهند
9. Cotton buds. for administering and wiping away surplus ointment, antiseptic washes etc.
[ترجمه ترگمان]غنچه رز برای مدیریت کردن و پاک کردن پماد مازاد، اسپری ضد عفونی کننده و غیره
[ترجمه گوگل]جوانه های پنبه برای مدیریت و پاکسازی پماد مازاد، شستشوی ضد عفونی کننده و غیره
[ترجمه گوگل]جوانه های پنبه برای مدیریت و پاکسازی پماد مازاد، شستشوی ضد عفونی کننده و غیره
10. This was clearly difficult for those administering policy, mainly the army.
[ترجمه ترگمان]این امر به وضوح برای کسانی که سیاست را اداره می کردند، به طور عمده ارتش بود
[ترجمه گوگل]این برای سیاستمدارانی که عمدتا ارتش بودند، بسیار دشوار بود
[ترجمه گوگل]این برای سیاستمدارانی که عمدتا ارتش بودند، بسیار دشوار بود
11. There are several possible ways of administering tests which might be derived from the Cockcroft Committee's recommendations.
[ترجمه ترگمان]چندین روش ممکن برای اجرای آزمایش ها وجود دارد که ممکن است از توصیه های کمیته Cockcroft گرفته شود
[ترجمه گوگل]چند راه ممکن برای اجرای آزمایشات وجود دارد که ممکن است از توصیه های کمیته Cockcroft گرفته شود
[ترجمه گوگل]چند راه ممکن برای اجرای آزمایشات وجود دارد که ممکن است از توصیه های کمیته Cockcroft گرفته شود
12. The council decided the cost of administering the licensing scheme should fall to the cereal growers who burned straw.
[ترجمه ترگمان]این شورا تصمیم گرفت که هزینه اجرای طرح صدور مجوز باید به غلات پرورش دهندگان غلات تبدیل شود
[ترجمه گوگل]شورا تصمیم گرفت که هزینه اداره طرح صدور مجوز را به کشاورزان غرفه که کاه را سوزاندند، کاهش دهد
[ترجمه گوگل]شورا تصمیم گرفت که هزینه اداره طرح صدور مجوز را به کشاورزان غرفه که کاه را سوزاندند، کاهش دهد
13. The Furness monks conducted the local wool trade, administering the Grange at Hawkshead.
[ترجمه ترگمان]راهبان Furness تجارت پشمی محلی را اداره می کردند و ملک تیپتون را در Hawkshead اداره می کردند
[ترجمه گوگل]راهبان Furness تجارت پشم محلی را انجام دادند و Grange را در Hawkshead اداره می کردند
[ترجمه گوگل]راهبان Furness تجارت پشم محلی را انجام دادند و Grange را در Hawkshead اداره می کردند
14. Homoeopathy is not a complete system of medicine but a system of therapeutics - that is, a system of administering drugs.
[ترجمه ترگمان]Homoeopathy یک سیستم کامل پزشکی نیست، بلکه یک سیستم درمانی است - یعنی یک سیستم مدیریت داروها
[ترجمه گوگل]هومیوپاتی یک سیستم کامل پزشکی نیست، بلکه یک سیستم درمانی است - یعنی یک سیستم مدیریت مواد مخدر
[ترجمه گوگل]هومیوپاتی یک سیستم کامل پزشکی نیست، بلکه یک سیستم درمانی است - یعنی یک سیستم مدیریت مواد مخدر
پیشنهاد کاربران
انجام دادن، اداره کردن
بکارگیری
کلمات دیگر: