کلمه جو
صفحه اصلی

be born

انگلیسی به انگلیسی

• be birthed, come forth; come into being; leave one's mother's womb

جملات نمونه

1. It is as natural to die as to be born.
[ترجمه ترگمان]مردن مثل این است که انسان به دنیا بیاید
[ترجمه گوگل]این طبیعی است که به دنیا بیاورید

2. 'I didn't ask to be born!' she bellowed.
[ترجمه ترگمان]من نخواستم به دنیا بیام! او نعره زد:
[ترجمه گوگل]من خواسته نیستم متولد شود! او خجالت کشید

3. The baby was conceived in March, so will be born in December.
[ترجمه ترگمان]کودک در ماه مارس به دنیا آمد، بنابراین در ماه دسامبر به دنیا می آید
[ترجمه گوگل]کودک در ماه مارس تصور می شد، بنابراین در ماه دسامبر به دنیا خواهد آمد

4. The author of this book was said to be born circa 1080 and die in 1130.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که نویسنده این کتاب حدود ۱۰۸۰ ساعت به دنیا آمده است و در ماده ۱۱: ۳۰ فوت می کند
[ترجمه گوگل]گفته می شود نویسنده این کتاب حدود 1080 سال داشت و در سال 1130 مرد

5. The drug caused some babies to be born with misshapen limbs.
[ترجمه ترگمان]مواد باعث شده چند تا بچه با بدن کج و معوج به دنیا بیایند
[ترجمه گوگل]این دارو بعضی از نوزادان را به همراه اندامهای مضطرب به دنیا آورد

6. Our plan must be born forth.
[ترجمه ترگمان]نقشه ما باید به دنیا بیاد
[ترجمه گوگل]برنامه ما باید به دنیا بیاید

7. For a child to be born with this disability indicates a defect in obstetric care.
[ترجمه ترگمان]برای کودکی که با این معلولیت به دنیا می آید، نقص مراقبت زایمان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]برای یک کودک متولد شده با این معلولیت، یک نقص در مراقبت های زایمان را نشان می دهد

8. Babies affected by the disease will be born small, deformed and brain damaged.
[ترجمه ترگمان]نوزادانی که از این بیماری مبتلا می شوند کوچک، بدشکل و آسیب دیده به دنیا می آیند
[ترجمه گوگل]نوزادان مبتلا به این بیماری متولد شده اند کوچک، تغییر شکل داده و آسیب دیده مغز

9. A child may, for instance, be born with serious handicaps or developmental problems requiring extended periods of care.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک کودک می تواند با موانع جدی یا مشکلات رشد که مستلزم دوره های طولانی مراقبت است به دنیا بیاید
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کودک ممکن است با مشکلات جدی یا مشکلات رشدی که نیاز به مراقبت طولانی دارد، متولد شود

10. We wanted the baby to be born at home, but it didn't quite turn out as planned.
[ترجمه ترگمان]ما می خواستیم که بچه در خانه به دنیا بیاید، اما آن طور که برنامه ریزی شده بود کاملا مشخص نشده بود
[ترجمه گوگل]ما می خواستیم نوزاد در خانه متولد شود، اما این طور نیست که برنامه ریزی شده باشد

11. The fundamentalists are saying, work hard, be born again, you can go to heaven.
[ترجمه ترگمان]بنیادگرایان می گویند، سخت کار کنید، دوباره متولد شوید، می توانید به بهشت بروید
[ترجمه گوگل]بنیادگرایان می گویند، سخت کار می کنند، دوباره به دنیا می آیند، می توانید به بهشت ​​بروید

12. Babies of alcoholic mothers can be born with a severe degree of handicap.
[ترجمه ترگمان]نوزادان مادران الکلی را می توان با یک درجه مشکل جدی به دنیا آورد
[ترجمه گوگل]نوزادان مادران الکلی می توانند با درجه شدید معلولیت متولد شوند

13. We have waited so long for him to be born, and such fine promises rest on his shoulders.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی صبر کرده ایم تا او به دنیا بیاید، و وعده های خوبی بر دوش او باقی بماند
[ترجمه گوگل]ما منتظر ماندیم تا او زاده شود، و چنین وعده هایی درست بر روی شانه هایش استوار است

14. Meant to be born in 199 she spent her first Christmas in the neonatal intensive care unit with 16 other preemies.
[ترجمه ترگمان]منظورش این بود که در ۱۹۹ دنیا متولد شود او اولین کریسمس خود را در بخش مراقبت های ویژه زایمان به همراه ۱۶ preemies دیگر زایمان کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در سال 199 متولد شد، او اولین کریسمس خود را در بخش مراقبت های ویژه نوزادان با 16 پیشاهنگ دیگر سپری کرد

15. Beauty tips. How to look younger: Don't be born so soon. Charles M. Schulz
[ترجمه ترگمان]نکات زیبایی چطور جوان تر به نظر برسد: به این زودی متولد نشوید چارلز ام شولتز،
[ترجمه گوگل]راهنمایی های زیبایی چگونه به جوان نگاه کنید به زودی متولد نمی شود چارلز م شولز

پیشنهاد کاربران

به دنیا آمدن

متولد شدن

به دنیا امدن

هستی یافتن، هستی گرفتن، زاده شدن

بدنیا آمدن

● به دنیا آمدن☆
●ایجاد شدن☆
●زاده شدن☆
●به وجود آمدن☆
●متولد شدن☆

●ولادت یافتن☆

be born ( exp ) = متولد شدن ، به دنیا آمدن

Birthday


کلمات دیگر: