کلمه جو
صفحه اصلی

be confronted with

انگلیسی به انگلیسی

• meet with -, be faced with -

جملات نمونه

1. I know I'll be confronted with difficulties, but I will squeak by anyway.
[ترجمه ترگمان]می دانم که با مشکلات روبه رو خواهم شد، اما به هر حال جیغ می زنم
[ترجمه گوگل]من می دانم که من با مشکلات مواجه خواهم شد، اما به هر حال، من هرج و مرج خواهم کرد

2. Otherwise they may be confronted with a partially built, inoperable extension and serious deterioration in the existing service.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، ممکن است با افزایشی جزیی، گسترش inoperable و وخامت جدی در خدمات موجود روبرو شوند
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت آنها ممکن است با گسترش جزئی ساخته شده، غیر قابل استفاده و خسارت جدی در سرویس موجود مواجه شوند

3. Then, on opening them again, he would be confronted with the same problem: which of us is which?
[ترجمه ترگمان]سپس، دوباره باز کردن آن ها، با همان مشکل روبه رو می شد: کدام یک از ما؟
[ترجمه گوگل]سپس، در باز کردن آنها دوباره، او با همان مشکل مواجه خواهد شد که ما چه چیزی است؟

4. Alternatively, you may be confronted with several pedagogical grammars in the same language.
[ترجمه ترگمان]متناوبا، ممکن است با چندین گرامر آموزشی و آموزشی در همان زبان روبرو شوید
[ترجمه گوگل]متناوبا، شما ممکن است با چند گرامر pedagogical در همان زبان مواجه شوید

5. Be confronted with new opportunities and challenges, 20 Mcc sets up its enterprise developing strategy.
[ترجمه ترگمان]با فرصت ها و چالش های جدیدی روبرو شوید، ۲۰ mcc استراتژی خود در حال توسعه را تعیین می کنند
[ترجمه گوگل]با فرصت ها و چالش های جدید مواجه خواهید شد

6. It’s a bit awe-inspiring to be confronted with a number like that — a number far more comprehensible than yesterday’s deceptively complex statement about the amount of data we’re producing daily.
[ترجمه ترگمان]این کمی ابهت بخش است که با چنین عددی روبه رو می شویم - عددی که خیلی بیشتر از بیانیه به ظاهر پیچیده دیروز در مورد مقدار اطلاعاتی که هر روز تولید می کنیم قابل فهم است
[ترجمه گوگل]این کمی هیجان انگیز است که با یک عدد مثل آن مواجه میشویم - تعدادی بسیار قابل درک تر از بیانیه دیوانه ای پیچیده در مورد میزان داده هایی که ما هر روز تولید می کنیم

7. In the practical opening procedure, we'll be confronted with these problems such as deviated window, opening ended ahead and how to break though the dead point.
[ترجمه ترگمان]در عمل باز کردن عملی، ما با این مشکلات مانند یک پنجره انحراف مواجه خواهیم شد، که به جلو باز می شود و چگونه هر چند نقطه مرگ را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]در روش باز کردن عملی، ما با این مشکلات مواجه خواهیم شد مانند پنجره منحرف، باز شدن به جلو و چگونگی شکستن نقطه ضعف

8. The new system will be confronted with great difficulties at the start.
[ترجمه ترگمان]سیستم جدید در ابتدا با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد
[ترجمه گوگل]سیستم جدید در ابتدا با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد

9. Students may be confronted with difficulties in the application of complicated formulae of Spherical Trigonometry.
[ترجمه ترگمان]ممکن است دانش آموزان با مشکلات موجود در فرمول پیچیده of Trigonometry مواجه شوند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان ممکن است با استفاده از فرمول های پیچیده ای مثلث کروی مواجه شوند

10. Now firms will again be confronted with this choice.
[ترجمه ترگمان]اکنون شرکت ها دوباره با این انتخاب مواجه خواهند شد
[ترجمه گوگل]اکنون شرکت ها دوباره با این انتخاب مواجه خواهند شد

11. To be confronted with restricting chemosynthesis pesticides used in organic orchards, insect pest control had become a bottleneck.
[ترجمه ترگمان]مواجهه با محدود کردن آفت کش ها مورد استفاده در باغ های میوه ارگانیک، کنترل آفت حشرات تبدیل به یک تنگنا شده است
[ترجمه گوگل]برای کنترل سموم شیمیایی شیمیایی که در باغهای ارگانیک استفاده می شود، کنترل آفات حشرات به یک گچ تبدیل شده است

12. Be confronted with the past with the least regret.
[ترجمه ترگمان]با گذشته روبرو شوید و کم ترین احساس پشیمانی را نداشته باشید
[ترجمه گوگل]با کمترین تاسف با گذشته برخورد کنید

13. Grab your chance: explain what it is like to be confronted with a subject without any preparation.
[ترجمه ترگمان]شانس خود را بردارید: توضیح دهید که چگونه با یک سوژه بدون آمادگی روبرو شوید
[ترجمه گوگل]شانس خود را پیدا کنید توضیح دهید که چطور با یک موضوع مواجه می شوید بدون هیچ گونه آمادگی

14. So to the bank, managing risk is a problem they must be confronted with.
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای بانک، مدیریت ریسک مساله ای است که باید با آن روبرو شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین به بانک، مدیریت ریسک یک مشکل است که باید با آنها مواجه شود

پیشنهاد کاربران

علاقه مند بودmost of the companies are confronted with hire more workforcesخیلی از شرکتها علاقمند هستند که استخدام کنند نیروی کاری بیشتری را


کلمات دیگر: