کلمه جو
صفحه اصلی

constituency


معنی : حوزه انتخاباتی، هیئت موسسان
معانی دیگر : حوزه ی انتخاباتی، مردم حوزه ی انتخاباتی، رای دهندگان، (زبان شناسی) سازوارگی، سازه، هواداران، مشتریان

انگلیسی به فارسی

(مجلس) حوزه‌ی انتخاباتی، حوزه انتخابی


(حوزه انتخاباتی) رأی‌دهندگان، موکلان


حامیان، هواداران


حوزه انتخابیه، حوزه انتخاباتی، هيئت موسسان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: constituencies
(1) تعریف: the body of voters from a district represented by an elected official.

(2) تعریف: the district represented by such an official.

• voting district; voters in a district, electoral district
a constituency is an area for which someone is elected as the representative in parliament.

مترادف و متضاد

حوزه انتخاباتی (اسم)
constituency

هیئت موسسان (اسم)
constituency

voting public


Synonyms: balloters, body of voters, body politic, citizenry, city, county, district, electorate, electors, faction, nation, people, precinct, state, system, voters, voting area, ward


جملات نمونه

There were ten thousand voters in the constituency.

حوزه‌ی انتخاباتی دارای ده هزار رأی‌دهنده بود.


immediate constituency

سازه‌ی پیاپی


ultimate constituency

سازه‌ی نهایی


1. immediate constituency
سازه ی پیاپی

2. ultimate constituency
سازه ی نهایی

3. there were ten thousand voters in the constituency
حوزه ی انتخاباتی دارای ده هزار رای دهنده بود.

4. The constituency I live in is a safe Labour seat.
[ترجمه ترگمان]حوزه انتخاباتی که من در آن زندگی می کنم یک صندلی امن کارگر است
[ترجمه گوگل]حوزه ای که در آن زندگی می کنم یک صندلی ایمن کار می باشد

5. Unemployment is high in her constituency.
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در حوزه انتخاباتی اش زیاد است
[ترجمه گوگل]بیکاری در حوزه انتخابیه اش بالاست

6. He represents the Essex constituency of Epping Forest.
[ترجمه ترگمان]او نماینده حوزه انتخاباتی Essex جنگل Epping است
[ترجمه گوگل]او نماینده حوزه Essex Epping Forest است

7. Our constituency covers the city's poorest areas.
[ترجمه ترگمان]حوزه انتخاباتی ما فقیرترین مناطق شهر را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]حوزه انتخابیه ما مناطق فقیرترین شهر را پوشش می دهد

8. He owns a house in his Darlington constituency.
[ترجمه ترگمان]اون یه خونه تو حوزه انتخاباتی his داره
[ترجمه گوگل]او خانه ای را در حوزه انتخابی خود دارد

9. He represents a constituency in the north of England.
[ترجمه ترگمان]او نماینده یک حوزه انتخاباتی در شمال انگلستان است
[ترجمه گوگل]او نماینده حوزه ای در شمال انگلیس است

10. The marginal Tory constituency was held by 2200 votes in 199
[ترجمه ترگمان]حوزه انتخابی حزب محافظه کار توسط ۲۲۰۰ رای در ۱۹۹ رای برگزار شد
[ترجمه گوگل]حوزه حاشیه ای Tory توسط 2200 رای در 199 برگزار شد

11. Big business is his most important constituency.
[ترجمه ترگمان]تجارت بزرگ مهم ترین حوزه انتخاباتی اش است
[ترجمه گوگل]کسب و کار بزرگ مهمترین حوزه انتخابیه خود است

12. Mr Jones has a natural constituency among steel workers.
[ترجمه ترگمان]آقای جونز یک حوزه طبیعی در میان کارگران فولاد دارد
[ترجمه گوگل]آقای جونز در میان کارگران فولاد یک حوزه طبیعی دارد

13. These people are Labour's natural constituency.
[ترجمه ترگمان]این افراد حوزه طبیعی حزب کارگر هستند
[ترجمه گوگل]این افراد حوزه های طبیعی کارگری هستند

14. He was deselected by his local constituency party because he didn't support the Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]او به دلیل اینکه از نخست وزیر حمایت نکرده بود، توسط حزب حوزه انتخابیه خود اخراج شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط حزب حاکم محلی خود انتخاب شده بود زیرا او از نخست وزیر حمایت نمی کرد

15. She was elected to a rural constituency.
[ترجمه ترگمان]او برای یک حوزه روستایی انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او به یک حوزه انتخاباتی روستایی انتخاب شد

پیشنهاد کاربران

موکل

ناحیه ی مرکزی

هیئت موسسان

1 - Bre حوزه انتخاباتی، انگلستان به ۶۴۶ ناحیه تقسیم شده که هر کدام یک نماینده برای پارلمان انتخاب میکنند، به هر یک از این ۶۴۶ ناحیه میگن حوزه انتخاباتی، constituency
2 - any group that supports a politition or a political party ( گروه ) حامی سیاسی

سازه
کنشگر

حوزه تحت نفوذ
منطقه تحت اقتدار
مناطقی که ( فرد یا شخصی ) در آن دارای قدرت است

حامیان، هواداران، موکلان، ذینفعان

1 ) The constituency fell to Labour at the last election, after ten years of Conservative rule
در انتخابات اخیر حزب کارگر در این حوزه انتخاباتی پیروز شد، بعد از ده سال حکمرانی محافظه کاران.
2 ) Labour's John Taylor and Mary Smith both held seats in this constituency
3 ) For years he sat for Henley ( = was the MP for that constituency )

حوزه انتخاباتی


کلمات دیگر: