کلمه جو
صفحه اصلی

clumsiness


زشتی، بدترکیبی، خام دستی

انگلیسی به انگلیسی

• unwieldiness; awkwardness; lack of gracefulness

جملات نمونه

1. His clumsiness embarrassed him.
[ترجمه ترگمان]دست و پا چلفتی بودنش او را خجالت زده کرد
[ترجمه گوگل]خستگی او او را خجالت زده کرد

2. I was ashamed at my clumsiness and insensitivity.
[ترجمه ترگمان]من از دست و پا چلفتی ام خجالت می کشیدم
[ترجمه گوگل]من ناخوشایند و ناخوشایندم شرمنده شدم

3. His political clumsiness and know-it-all manner raise questions about his ability to inspire the country and work with Congress.
[ترجمه ترگمان]ناشیگری سیاسی او و آگاهی از آن - همه اینها سوالاتی را در مورد توانایی وی برای الهام بخشیدن به کشور و کار با کنگره مطرح می کنند
[ترجمه گوگل]چالش سیاسی او و شیوه ی شناختن آن، سوالاتی را درباره توانایی وی برای الهام بخشیدن به کشور و کار با کنگره مطرح می کند

4. The book also chronicles his personal charms, social clumsiness and confusion in his own sexuality.
[ترجمه ترگمان]کتاب همچنین زیبایی های شخصی، ناشیگری اجتماعی و سردرگمی در رابطه جنسی خود را شرح می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب همچنین فریب های شخصیتی او، چالش اجتماعی و سردرگمی را در سکسوالیسم خود ثبت می کند

5. Ben's biggest problem is clumsiness.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین مشکل بن، ناشیگری است
[ترجمه گوگل]بزرگترین مشکل بن استقلال است

6. I was experiencing the same clumsiness making the transition from school to work inside Salomon as I had outside Salomon.
[ترجمه ترگمان]با همان ناشیگری در حال تجربه کردن از مدرسه برای کار درون سالومون، همان طور که در بیرون از سلیمان داشتم، بودم
[ترجمه گوگل]من همان سختی را تجربه کردم که گذر از مدرسه به داخل سالومون را به عنوان من در خارج از سالومون کار میکردم

7. Clumsiness and poor penmanship may be suggestive of both physiological weaknesses and work inhibition.
[ترجمه ترگمان]clumsiness و خط شکسته ضعیف ممکن است حاکی از ضعف های فیزیولوژیکی و هم مهار کاری باشند
[ترجمه گوگل]ضعف و ضعف بدنی ممکن است به ضعف فیزیولوژیکی و مهار کار اشاره داشته باشد

8. Other physical problems, such as clumsiness or bad posture, will slowly start to improve with time.
[ترجمه ترگمان]دیگر مشکلات فیزیکی مانند ناشیگری یا وضعیت بد، به تدریج با زمان شروع به بهبود خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سایر مشکلات جسمی مانند چالاکی یا بدبختی، با گذشت زمان به آرامی شروع به بهبود می کنند

9. Somehow, with her usual clumsiness, she had opened her mouth and put her foot in it.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، با ناشیگری معمولی خود دهانش را باز کرده بود و پایش را در آن قرار داده بود
[ترجمه گوگل]به طرز وحشتناکی معمولی او دهانش را باز کرد و پا را در آن گذاشت

10. Thanks to your extraordinary clumsiness, I shall have to buy a whole set tea service.
[ترجمه ترگمان]به لطف clumsiness خارق العاده شما باید یک سرویس چای برایم تهیه کنید
[ترجمه گوگل]با تشکر از افتضاح فوق العاده شما، باید یک سرویس کامل چای را خریداری کنم

11. It was clumsiness that reminded Chloe and me of the humour and bizarreness of having ended up in bed together, I struggling to peel off her underwear (some of it had become caught around her knees).
[ترجمه ترگمان]دست و پا چلفتی بود که مرا به یاد آن انداخت که من و کلوئه به هم رسیدیم، و در حالی که با هم در رختخواب بودیم، تلاش کردم تا لباس زیر او را بکنم
[ترجمه گوگل]این چالاکی بود که به Chloe و من از طنز و بی عیب و نقص بودن در کنار بستر به یاد آوردم من تلاش می کردم تا لباس هایش را پاک کنم (بعضی از آن ها در اطراف زانوی خود گرفتار شده بودند)

12. MAIN OUTCOME MEASURES: The improvement of clumsiness, seclusive personality, language disorder or poor learning ability in children with learning disorder.
[ترجمه ترگمان]اقدامات اصلی OUTCOME: بهبود بی دست و پا، شخصیت seclusive، اختلال زبانی و یا توانایی یادگیری ضعیف در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری
[ترجمه گوگل]اقدامات اصلی اصلی بهبود ناهنجاری، شخصیت سکولار، اختلال زبان یا توانایی ضعیف یادگیری در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری

13. He was famous for his clumsiness of speech, but now he is quite eloquent.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر ناشیگری خود مشهور بود، اما اکنون بسیار شیوا سخن می گفت
[ترجمه گوگل]او به خاطر پیچ و خم سخنرانی مشهور بود، اما در حال حاضر او کاملا فصاحت است

14. The five attitudes, such as imperfection, emptiness, crookedness, clumsiness, and stuttering have a common character. They are modest, self-effacement, self-restraint and following-up.
[ترجمه ترگمان]پنج نگرش، مانند نقص، تهی بودن، crookedness، بی دست و پا، و لکنت دارای ویژگی مشترکی هستند آن ها فروتن، خود -، خویشتن داری و پی گیری هستند
[ترجمه گوگل]پنج نگرش، مانند ناقض، ناپاک، کج، نادان بودن و لکنت، یک شخصیت مشترک دارند آنها کم نظیر، خودکفایی، خود سرکوب و پیگیری هستند

پیشنهاد کاربران

awkwardness

دست و پا چلفتی بودن
ناشی گری
بی دست و پایی
بی عرضگی
بی لیاقتی
خامی
بی دقتی


کلمات دیگر: