کلمه جو
صفحه اصلی

mover


معنی : پیشنهاد کننده، انگیزه، تکان دهنده، پیشنهاد دهنده
معانی دیگر : (شخص یا چیز) در حرکت، متحرک، جنبا، جنبنده، حرکت کننده

انگلیسی به فارسی

پیشنهاد دهنده، پیشنهاد کننده، تکان دهنده، انگیزه


انگلیسی به انگلیسی

• one who moves furniture to new house; person that makes official requests or proposals (as in politics); that which moves or motivates

مترادف و متضاد

پیشنهاد کننده (اسم)
bidder, proposer, mover

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

تکان دهنده (اسم)
mover, shaker

پیشنهاد دهنده (اسم)
mover

جملات نمونه

1. He was a prime mover in the bid to get better pay for West Indian cricketers.
[ترجمه ترگمان]او یک محرک اصلی در تلاش برای پرداخت بهتر برای کریکت بازان هند غربی بود
[ترجمه گوگل]او نخست وزیر در پیشنهاد پرداخت هزینه بهتر برای کریکتهای غرب هند بود

2. He was the prime mover behind the coup.
[ترجمه ترگمان]او محرک اصلی در پس کودتا بود
[ترجمه گوگل]او نخست وزیر در کودتا بود

3. With Germany, France has been the prime mover behind closer European integration.
[ترجمه ترگمان]در آلمان، فرانسه محرک اصلی در پس پیوستن به اتحادیه اروپا بوده است
[ترجمه گوگل]با آلمان، فرانسه در پی ادغام اروپایی نزدیکتر، نخست وزیر بوده است

4. A deer is a fast mover.
[ترجمه ترگمان]یک گوزن یک محرک سریع است
[ترجمه گوگل]یک گوزن یک حرکت سریع است

5. With Germany, France has been the prime mover in closer European integration.
[ترجمه ترگمان]با آلمان، فرانسه محرک اصلی در یکپارچگی نزدیک تر اروپا بوده است
[ترجمه گوگل]با آلمان، فرانسه نخست وزیر در یکپارچگی اتحادیه اروپا بوده است

6. He was a prime mover in developing a new style of customer-friendly bookshops in the UK.
[ترجمه ترگمان]او یک محرک اصلی در توسعه سبک جدید of های دوستانه با مشتری در بریتانیا بود
[ترجمه گوگل]او اولین مدرک توسعه یک سبک جدید کتابفروشی های دوست داشتنی در انگلیس بود

7. He was the prime mover in the revolt against the government.
[ترجمه ترگمان]او اولین پیشگامی در شورش علیه دولت بود
[ترجمه گوگل]او نخست وزیر در شورش علیه دولت بود

8. The role of the state as a prime mover in planning social change has been under attack.
[ترجمه ترگمان]نقش دولت به عنوان یک محرک اصلی در برنامه ریزی تغییرات اجتماعی تحت حمله بوده است
[ترجمه گوگل]نقش دولت به عنوان یک عامل اصلی در برنامه ریزی تغییرات اجتماعی تحت حمله قرار گرفته است

9. She was a prime mover of social change in the nineteenth century.
[ترجمه ترگمان]او محرک اصلی تغییرات اجتماعی در قرن نوزدهم بود
[ترجمه گوگل]او نخستین حرکت اجتماعی تغییرات در قرن نوزدهم بود

10. The prime mover of all generation is said to be the goddess Necessity, who occupies the centre of the universe.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که محرک اصلی همه نسل ها، ضرورت الهه بوده، که مرکز جهان را اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]گفته می شود نخستین حرکت نسل تمام نسل الهه است که مرکز جهان را اشغال می کند

11. With the first mover advantage conferred by this partnership, we expect to take the lion's share of that new business.
[ترجمه ترگمان]با اولین پیشنهاد دهنده که توسط این مشارکت اعطا می شود، ما انتظار داریم که سهم شیر را از آن کسب وکار جدید بگیریم
[ترجمه گوگل]با استفاده از مزایای اولویتی که توسط این مشارکت اعطا شده است، انتظار داریم سهم شیر از این تجارت جدید را به دست آوریم

12. Spike couldn't rant against the Prime Mover.
[ترجمه ترگمان]اسپایک نمی توانست علیه نخست وزیر rant کند
[ترجمه گوگل]اسپایک نمیتواند علیه نخستین موروت بیتوجه باشد

13. If she believed in the Prime Mover she would be praying.
[ترجمه ترگمان]اگر به نخست وزیر معتقد بود دعا می کرد
[ترجمه گوگل]اگر او به نخستین مورو اعتقاد داشت، دعا می کرد

14. Saturn is the slowest mover of all the planets.
[ترجمه ترجمه شما] حرکت زحل از دیگر سیارات کندتر است
[ترجمه ترگمان]زحل کندترین محرک در تمام سیارات است
[ترجمه گوگل]زحل دیرتر از همه سیارات است

پیشنهاد کاربران

:mover and shaker
فردی که در حوزه ای صاحب رای و نظر است

باربر

ماشین چمن زنی

A machine us to cut the grass

MAINLY AMERICAN a person or company whose job is to move people’s furniture and possessions from one house or flat to another
باربر، کسی که وسایل و مبلمان کسی را از جایی به جایی منتقل می کند.
As they tried to lift the bulky piano, the movers went whirling across the living room.

پیش برنده

Mover advantage
مزیت پیش برنده

عابر

( به عنوان شغل ) کارگر باربری، شخصی که اسباب و وسایل رو جابجا میکنه
جنبنده ( هرچیزی که به هر طریقی حرکت میکنه )
دوستانی که گفتین mover معنی چمن زن میده این کلمه رو با mower اشتباه گرفتین

- محرک
- انگیزه

صاحب نظر
صاحب رای

حمال
باربر
کارگری که اثاثیه منزل را در اسباب کشی جابجا می کند.


کلمات دیگر: