حق نمایندگی (کسی را) لغو کردن، از نمایندگی انداختن، از بهرهگیری انداختن
decommission
حق نمایندگی (کسی را) لغو کردن، از نمایندگی انداختن، از بهرهگیری انداختن
انگلیسی به فارسی
حق نمایندگی (کسی را) لغو کردن، از نمایندگی انداختن
(کشتی را) از خدمت خارج کردن، از بهرهگیری انداختن
انهدام
انگلیسی به انگلیسی
• retire, remove from active service
مترادف و متضاد
withdraw from active service
Synonyms: deactivate, demilitarize, make inactive, retire, shut down, shut off
جملات نمونه
1. The government has decided to decommission two battleships.
[ترجمه پوریا] دولت تصمیم گرفته است که دو کشتی جنگی را منهدم کند.
[ترجمه ترگمان]دولت تصمیم گرفته است دو کشتی جنگی را متوقف کند[ترجمه گوگل]دولت تصمیم گرفته است که دو جنگی را کنار بگذارد
2. HMS Warspite was decommissioned as part of defence cuts.
[ترجمه ترگمان]HMS Warspite به عنوان بخشی از کاهش دفاعی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]HMS Warspite به عنوان بخشی از کاهش دفاعی منحل شد
[ترجمه گوگل]HMS Warspite به عنوان بخشی از کاهش دفاعی منحل شد
3. It would cost $300 million to decommission the nuclear installation.
[ترجمه ترگمان]۳۰۰ میلیون دلار برای متوقف کردن نصب هسته ای هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این هزینه 300 میلیون دلار برای انحلال تاسیسات هسته ای خواهد بود
[ترجمه گوگل]این هزینه 300 میلیون دلار برای انحلال تاسیسات هسته ای خواهد بود
4. The Good Friday agreement was equivocal on decommissioning of paramilitary weapons.
[ترجمه ترگمان]توافق روز جمعه به طور نامعلومی از سوی انهدام سلاح های شبه نظامیان صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]توافق جمعه جمعه در مورد خروج از سلاح های شبه نظامی مناقشه ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]توافق جمعه جمعه در مورد خروج از سلاح های شبه نظامی مناقشه ایجاد کرد
5. We remain open to suggestions on decommissioning.
[ترجمه ترگمان]ما پذیرای پیشنهادها در خصوص انهدام هستیم
[ترجمه گوگل]ما به پیشنهادات در مورد انقراض باز می مانیم
[ترجمه گوگل]ما به پیشنهادات در مورد انقراض باز می مانیم
6. To push them on decommissioning would be to remove any chance of it happening in the foreseeable future.
[ترجمه ترگمان]وادار کردن آن ها به لغو انهدام می تواند هر گونه شانسی برای رخ دادن آن در آینده نزدیک را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از انقباض آنها، هر فرصتی برای این اتفاق در آینده قابل پیش بینی است
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از انقباض آنها، هر فرصتی برای این اتفاق در آینده قابل پیش بینی است
7. Before the decommissioning and construction of a maintenance facility can occur, however, the Navy must complete an environmental assessment report.
[ترجمه ترگمان]با این حال، قبل از انهدام و ساخت وساز یک ساختمان نگهداری می تواند رخ دهد، با این حال، نیروی دریایی باید یک گزارش ارزیابی محیطی را تکمیل کند
[ترجمه گوگل]با این حال، قبل از تخلیه و ساخت یک تأسیسات تعمیر و نگهداری، نیروی دریایی باید گزارش ارزیابی محیط زیست را تکمیل کند
[ترجمه گوگل]با این حال، قبل از تخلیه و ساخت یک تأسیسات تعمیر و نگهداری، نیروی دریایی باید گزارش ارزیابی محیط زیست را تکمیل کند
8. We will improve the Governments' decommissioning proposals and appraise, with the industry, effective technical conservation measures.
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهادها انحلال دولت و ارزیابی، با صنعت، اقدامات موثر حفاظت تکنیکی را بهبود خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما پیشنهادهای تخلیه دولت را بهبود خواهیم داد و با صنعت، اقدامات حفاظت فنی موثر را ارزیابی خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما پیشنهادهای تخلیه دولت را بهبود خواهیم داد و با صنعت، اقدامات حفاظت فنی موثر را ارزیابی خواهیم کرد
9. With a nuclear station decommissioning was a lengthy, expensive and potentially hazardous enterprise.
[ترجمه ترگمان]با یک کارخانه هسته ای انهدام یک شرکت طولانی، پرهزینه و بالقوه خطرناک بود
[ترجمه گوگل]با خروج از ایستگاه هسته ای یک شرکت طولانی، گران قیمت و بالقوه خطرناک بود
[ترجمه گوگل]با خروج از ایستگاه هسته ای یک شرکت طولانی، گران قیمت و بالقوه خطرناک بود
10. In a world where guns are readily available, decommissioning is almost irrelevant, having only a symbolic meaning.
[ترجمه ترگمان]در دنیایی که در آن تفنگ ها به راحتی در دسترس هستند، لغو کردن تقریبا بی ربط است و تنها یک معنی نمادین دارد
[ترجمه گوگل]در دنیایی که اسلحه ها به راحتی در دسترس هستند، انقراض تقریبا نامناسب است و تنها معنای نمادین دارد
[ترجمه گوگل]در دنیایی که اسلحه ها به راحتی در دسترس هستند، انقراض تقریبا نامناسب است و تنها معنای نمادین دارد
11. The decommissioning of the waste is expected to cost up to E35Om over a 20-year period.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود انهدام زباله برای E۳۵Om بیش از یک دوره ۲۰ ساله هزینه شود
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که تخلیه زباله ها طی یک دوره 20 ساله به E35Om برسد
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که تخلیه زباله ها طی یک دوره 20 ساله به E35Om برسد
12. " and "Can I decommission this database?"
[ترجمه ترگمان]و \"آیا من می توانم این پایگاه اطلاعاتی را متوقف کنم؟\"
[ترجمه گوگل]'و' آیا می توانم این پایگاه داده را حذف کنم؟ '
[ترجمه گوگل]'و' آیا می توانم این پایگاه داده را حذف کنم؟ '
13. But it could take decades to completely decommission the plant.
[ترجمه ترگمان]اما این کار می تواند دهه ها طول بکشد تا این نیروگاه کاملا متوقف شود
[ترجمه گوگل]اما این ممکن است چندین دهه به طور کامل کارخانه را لغو کند
[ترجمه گوگل]اما این ممکن است چندین دهه به طور کامل کارخانه را لغو کند
14. Decommission the existing crematorium after the satisfactory commissioning of the new one.
[ترجمه ترگمان]پس از راه اندازی رضایت بخش این محصول جدید، محل سوزاندن اجساد را از بین برد
[ترجمه گوگل]پس از نصب رقیب جدید، خلع سلاح موجود را از بین ببرید
[ترجمه گوگل]پس از نصب رقیب جدید، خلع سلاح موجود را از بین ببرید
15. The Permit Holder shall decommission the Designated Project in accordance with the project descriptions in Part B of this permit.
[ترجمه ترگمان](Holder)باید مطابق با توصیفات پروژه در بخش ب از این مجوز، پروژه تعیین شده را متوقف کند
[ترجمه گوگل]دارنده مجوز باید پروژه تعیین شده را طبق توضیحات پروژه در بخش B این مجوز خاتمه دهد
[ترجمه گوگل]دارنده مجوز باید پروژه تعیین شده را طبق توضیحات پروژه در بخش B این مجوز خاتمه دهد
پیشنهاد کاربران
از رده خارج
انهدام. . انحلال
برچیدن
برداشت ( بعضاً دلالت بر دانلود دارد )
کلمات دیگر: