اگاهی دهنده، اعلان کننده
advertiser
اگاهی دهنده، اعلان کننده
انگلیسی به فارسی
آگاهیدهنده ،اعلانکننده
انگلیسی به انگلیسی
• promoter, one who publicizes (generally in order to sell goods or services); person whose business is advertising; adman; one who publicly announces (also advertizer)
an advertiser is a person or company that pays for something to be advertised on television, in a newspaper, or on posters.
an advertiser is a person or company that pays for something to be advertised on television, in a newspaper, or on posters.
جملات نمونه
1. We bet the Weatherfield Advertiser was a rattling good read under Ken's editorship.
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که advertiser Weatherfield خیلی زیاد زیر دست کن لا مطالعه کرده بود
[ترجمه گوگل]ما شرط می بندیم Weatherfield Advertiser به عنوان خوانده شده خوب خوانده شده تحت مجوز Ken است
[ترجمه گوگل]ما شرط می بندیم Weatherfield Advertiser به عنوان خوانده شده خوب خوانده شده تحت مجوز Ken است
2. The old town crier was an advertiser.
[ترجمه ترگمان]جارچی قدیمی شهر advertiser بود
[ترجمه گوگل]شهروند قدیمی شهر یک تبلیغ کننده بود
[ترجمه گوگل]شهروند قدیمی شهر یک تبلیغ کننده بود
3. The advertiser seems to suggest that it could be, if you ate their product.
[ترجمه ترگمان]The به نظر می رسد که اگر شما محصول آن ها را خورده اید به نظر می رسد که می تواند باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تبلیغ کننده پیشنهاد می کند که اگر محصول شما را می خورد، می تواند باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تبلیغ کننده پیشنهاد می کند که اگر محصول شما را می خورد، می تواند باشد
4. The Poole Advertiser has slightly more advanced software than the Messenger Group but both systems are evolving almost daily.
[ترجمه ترگمان]پول Advertiser پول بیشتری نسبت به گروه پیام رسان دارد، اما هر دو سیستم تقریبا هر روز در حال تحول هستند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده پولو نرم افزاری پیشرفته تر از گروه Messenger است اما هر دو سیستم تقریبا روزانه در حال توسعه هستند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده پولو نرم افزاری پیشرفته تر از گروه Messenger است اما هر دو سیستم تقریبا روزانه در حال توسعه هستند
5. By law, an advertiser can't use a person's name for commercial purposes without permission.
[ترجمه ترگمان]در قانون، an نمی تواند بدون اجازه از نام فرد برای اهداف تجاری استفاده کند
[ترجمه گوگل]طبق قانون، یک تبلیغ کننده نمیتوان بدون مجوز از نام شخص برای اهداف تجاری استفاده کرد
[ترجمه گوگل]طبق قانون، یک تبلیغ کننده نمیتوان بدون مجوز از نام شخص برای اهداف تجاری استفاده کرد
6. The creative advertiser has the function of stimulating arousal in buyers.
[ترجمه ترگمان]The خلاق، وظیفه تحریک برانگیختگی در خریداران را دارد
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده خلاق عملکرد تحریک تحریک در خریداران است
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده خلاق عملکرد تحریک تحریک در خریداران است
7. Imagine the value to a food advertiser of having its message located in a special recipe section that can be detached from the magazine for permanent use for the homemaker.
[ترجمه ترگمان]ارزش یک آگهی غذایی را تصور کنید که در بخش ویژه ای از دستور غذا قرار دارد و می تواند از مجله برای استفاده دائمی برای این زن خانه دار جدا شود
[ترجمه گوگل]ارزش یک تبلیغ کننده غذا را در نظر بگیرید که پیام آن در یک بخش ویژه دستورالعمل قرار دارد که می تواند از مجله برای استفاده دائمی برای خانه دار جدا شود
[ترجمه گوگل]ارزش یک تبلیغ کننده غذا را در نظر بگیرید که پیام آن در یک بخش ویژه دستورالعمل قرار دارد که می تواند از مجله برای استفاده دائمی برای خانه دار جدا شود
8. If an advertiser wants to promote beautiful colors, patterns, or textures.
[ترجمه ترگمان]اگر an می خواهد رنگ های زیبا، الگو و یا بافت زیبایی را ترویج کند
[ترجمه گوگل]اگر یک تبلیغ کننده بخواهد رنگها، الگوها یا بافتهای زیبا را تبلیغ کند
[ترجمه گوگل]اگر یک تبلیغ کننده بخواهد رنگها، الگوها یا بافتهای زیبا را تبلیغ کند
9. Then, sign up as an advertiser with any number of affiliate programs.
[ترجمه ترگمان]سپس، به عنوان یک advertiser با هر تعداد از برنامه های وابسته ثبت نام کنید
[ترجمه گوگل]پس از آن، ثبت نام کنید به عنوان یک تبلیغ کننده با هر تعداد برنامه های وابسته
[ترجمه گوگل]پس از آن، ثبت نام کنید به عنوان یک تبلیغ کننده با هر تعداد برنامه های وابسته
10. The advertiser split off from his partner and started a company of his own.
[ترجمه ترگمان]The از شریک خود جدا شد و شرکتی از خود را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده از طرف شریکش جدا شده و شرکت خودش را آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده از طرف شریکش جدا شده و شرکت خودش را آغاز کرده است
11. How to better understand advertiser s media management matrix and process?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان ماتریس و فرآیند مدیریت رسانه advertiser را بهتر درک کرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان ماتریس و روند مدیریت رسانه های تبلیغاتی را درک کرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان ماتریس و روند مدیریت رسانه های تبلیغاتی را درک کرد؟
12. The advertiser of actor cruel achieved 150 200 at present already near 200.
[ترجمه ترگمان]The of، که در حال حاضر ۲۰۰ نفر است، در حال حاضر نزدیک به ۲۰۰ نفر است
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده بازیگری بی رحمانه 150 200 در حال حاضر در حال حاضر در نزدیکی 200 به دست آورد
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده بازیگری بی رحمانه 150 200 در حال حاضر در حال حاضر در نزدیکی 200 به دست آورد
13. The catalogue gives a list advertiser.
[ترجمه ترگمان]این کاتالوگ، advertiser را به شما می دهد
[ترجمه گوگل]این فهرست یک تبلیغ کننده لیست می دهد
[ترجمه گوگل]این فهرست یک تبلیغ کننده لیست می دهد
14. In the false advertisement behavior, advertiser, advertising operator, advertising releaser, and recommender in the false advertisement areCo-tortfeasors and should undertake joint indemnity.
[ترجمه ترگمان]در رفتار تبلیغاتی نادرست، advertiser، operator تبلیغاتی، releaser تبلیغاتی، و توصیه گر در تبلیغ دروغین areCo - tortfeasors و باید غرامت مشترکی را تقبل کنند
[ترجمه گوگل]در تبلیغات تبلیغاتی غلط، تبلیغ کننده، اپراتور تبلیغاتی، انتشار دهنده تبلیغات و پیشنهاد دهنده تبلیغ آزار دهنده، مسئولیت نقض قوانین و مقررات را دارد و باید از جبران خسارت متقابل برخوردار شود
[ترجمه گوگل]در تبلیغات تبلیغاتی غلط، تبلیغ کننده، اپراتور تبلیغاتی، انتشار دهنده تبلیغات و پیشنهاد دهنده تبلیغ آزار دهنده، مسئولیت نقض قوانین و مقررات را دارد و باید از جبران خسارت متقابل برخوردار شود
پیشنهاد کاربران
تبلیغ کننده
تبلیغات چی
رسانه های تبلیغاتی
advertiser ( بازاریابی )
واژه مصوب: تبلیغ کننده
تعریف: فرد یا بنگاه یا شرکت یا سازمانی که به تبلیغ محصول یا خدمت می پردازد
واژه مصوب: تبلیغ کننده
تعریف: فرد یا بنگاه یا شرکت یا سازمانی که به تبلیغ محصول یا خدمت می پردازد
کلمات دیگر: