1.
گودی زیر بغل،زیر بغل
2. She was carrying her handbag under her armpit when I saw her.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیدمش کیف دستیش را زیر بغلش حمل می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی او را دیدم، دستش را زیر شکمش حمل کرد
3. To my mind, a hairless armpit looks unnatural.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، یه بغل بی موی غیر طبیعی به نظر میاد
[ترجمه گوگل]به نظر من، یک زیر بغل بدون مو به نظر غیر طبیعی است
4. Dale says Butte is the armpit of Montana.
[ترجمه ترگمان]دیل می گوید که بوت زیر بغل مونتانا است
[ترجمه گوگل]دیل می گوید بوته زیر بغل مونتانا است
5. A cool hand gripped him under each armpit.
[ترجمه ترگمان]دست سرد او را زیر بغل گرفته بود
[ترجمه گوگل]دست های سرد او را تحت هر زیر بغل گرفتند
6. I pulled the collective to my armpit and waited for the noise.
[ترجمه ترگمان]گروهی را بغل کردم و منتظر شنیدن صدا شدم
[ترجمه گوگل]من جمعی را به زیر بغلم کشیدم و منتظر سر و صدا بودم
7. By one armpit was a floppy black bow.
[ترجمه ترگمان]در کنار یکی از زیر بغلش یک دماغه بلند و شل و شل و شل و شل بود
[ترجمه گوگل]یک بالش یک کمان فلاپی سیاه بود
8. He cleans the dip-stick under his armpit and tells us the car has more faults than he could shake a stick at.
[ترجمه ترگمان]او دیپ را زیر بغل خود تمیز می کند و به ما می گوید که خودرو دارای معایب بیشتری نسبت به زمانی است که می تواند یک چوب گلف را تکان دهد
[ترجمه گوگل]او تحت فشار زیر دست خود را پاک می کند و به ما می گوید که ماشین دارای خطاهای بیشتری است تا اینکه بتواند چوب را لرزاند
9. Dale says the city of Butte is the armpit of Montana.
[ترجمه ترگمان]دیل می گوید که شهر بوت زیر بغل مونتانا است
[ترجمه گوگل]دیل می گوید که شهر بوته، زیر بغل مونتانا است
10. The General tucked the baton under his armpit and clapped his hands softly as the small orchestra walked through his study.
[ترجمه ترگمان]ژنرال عصا را زیر بغل گرفته بود و همچنان که ارکستر کوچک در اتاق کارش راه می رفت دست ها را به نرمی به هم کوفت
[ترجمه گوگل]ژنرال باطن را زیر زیر بغلش گذاشت و دست ها را به آرامی با صدای بلند به ارکستر کوچک رفت و از طریق مطالعه او
11. There are some swellings in his armpit.
[ترجمه ترگمان]یه سری تورم در زیر بغلش هست
[ترجمه گوگل]برخی از تورم در زیر شکم خود وجود دارد
12. Please put this thermometer under your armpit and let me feel your pulse.
[ترجمه ترگمان]لطفا دماسنج رو زیر بغل بذار و بذار ضربان قلبت رو حس کنم
[ترجمه گوگل]لطفا این دماسنج را زیر شکم خود قرار دهید و اجازه بدهید پالس شما را احساس کنم
13. Just put this thermometer under your armpit.
[ترجمه ترگمان]فقط این دماسنج رو بذار زیر بغلش
[ترجمه گوگل]فقط این دماسنج را زیر شکم خود قرار دهید
14. To the neck and the armpit lymph nodes found.
[ترجمه ترگمان]به گردن و آغوش غدد لنفاوی پیدا می شود
[ترجمه گوگل]به گردن و گره های لنفاوی زیر بغل یافت می شود