(خودمانی)، رجوع شود به: clumsy، از مد افتاده، بد قواره
clunky
(خودمانی)، رجوع شود به: clumsy، از مد افتاده، بد قواره
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) رجوع شود به: clumsy
(عامیانه) از مدافتاده، بدقواره
(عامیانه) پرسروصدا
انگلیسی به انگلیسی
• heavy, clumsy, awkward, cumbersome
جملات نمونه
1. With a gawky, clunky gait Magic lurches slowly across the yard.
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت gawky، آهسته آهسته در حیاط می دود
[ترجمه گوگل]با جادوگر خنده دار، طغیان گمشده سحر آمیز به آرامی در سراسر حیاط خلوت می شود
[ترجمه گوگل]با جادوگر خنده دار، طغیان گمشده سحر آمیز به آرامی در سراسر حیاط خلوت می شود
2. Adding to the problem is the clunky interface.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن به مشکل، رابط سنگین و سنگین است
[ترجمه گوگل]اضافه کردن به مشکل رابط کاربری دلپذیر است
[ترجمه گوگل]اضافه کردن به مشکل رابط کاربری دلپذیر است
3. There were sports cars and clunky family sedans.
[ترجمه ترگمان]ماشین های ورزشی و sedans خانوادگی پر سر و صدا بودند
[ترجمه گوگل]اتومبیل های ورزشی و سدان های خانوادگی باهوش بودند
[ترجمه گوگل]اتومبیل های ورزشی و سدان های خانوادگی باهوش بودند
4. The first models after the war were clunky, retooled versions from 194
[ترجمه ترگمان]اولین مدل بعد از جنگ، clunky نسخه از ۱۹۴ (۱۹۴)بود
[ترجمه گوگل]مدل های اولیه پس از جنگ، از 194 به بعد نسخه های جدیدی از نسخه های مجدد بودند
[ترجمه گوگل]مدل های اولیه پس از جنگ، از 194 به بعد نسخه های جدیدی از نسخه های مجدد بودند
5. With clunky writing, the characters are simply shallow, callow and cold, when not being sappy or self-pitying.
[ترجمه ترگمان]با نوشته های سنگین سنگین، این شخصیت ها به سادگی سطحی، سرد و سرد هستند، وقتی که شیره دار و یا خود دلسوزی ندارند
[ترجمه گوگل]با نوشتن خجالتی، شخصیت ها به سادگی کم عمق، نشیمن و سرد هستند، زمانی که احساس تنهایی و تلخی نمی کنند
[ترجمه گوگل]با نوشتن خجالتی، شخصیت ها به سادگی کم عمق، نشیمن و سرد هستند، زمانی که احساس تنهایی و تلخی نمی کنند
6. The girls were wearing them along with fat clunky shoes that looked like malformed elevator shoes from the seventies.
[ترجمه ترگمان]دخترها آن ها را با کفش هایی که شبیه کفش مخصوص آسانسور در دهه هفتاد به نظر می رسید پوشیده بودند
[ترجمه گوگل]دختران آنها را همراه با کفش های چاق و چسبیده بود که مانند سالهای دهه هفتاد، کفش های نازک تر شده بود
[ترجمه گوگل]دختران آنها را همراه با کفش های چاق و چسبیده بود که مانند سالهای دهه هفتاد، کفش های نازک تر شده بود
7. If the OS is clunky and overstuffed, like what you'll find on the BlackBerry, you'll have a devil of a time doing everything on your device.
[ترجمه ترگمان]اگر زمین زیر clunky و بزرگ باشد، مثل کاری که در the پیدا می کنید، وقت زیادی برای انجام هر کاری در دستگاه خود خواهید داشت
[ترجمه گوگل]در صورتی که سیستم عامل پرطرفدار است، مانند چیزی که در BlackBerry پیدا می کنید، شما یک شیطان را برای انجام هر کاری در دستگاه خود خواهید داشت
[ترجمه گوگل]در صورتی که سیستم عامل پرطرفدار است، مانند چیزی که در BlackBerry پیدا می کنید، شما یک شیطان را برای انجام هر کاری در دستگاه خود خواهید داشت
8. It's a clunky thing, the size of a thick paperback book, with a waist strap and two ports on the front that look like miniature speakers, lending it the air of a shrunken mid-'80s boom box.
[ترجمه ترگمان]این یک چیز سنگین و سنگین است، اندازه یک کتاب جلد کاغذی ضخیم، با یک بند کمر و دو پورت در جلو، که شبیه speakers کوچک هستند، و هوا را به شکل یک جعبه boom در اواسط دهه ۸۰ قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این یک چیز دلپذیر است، اندازه یک کتاب کاغذ بافت ضخیم، با بند کمر و دو پورت در جلو است که مانند بلندگوهای مینیاتوری ظاهر می شود، و آن را از هوا یک جعبه رونق در اواسط دهه 80 کاهش داده است
[ترجمه گوگل]این یک چیز دلپذیر است، اندازه یک کتاب کاغذ بافت ضخیم، با بند کمر و دو پورت در جلو است که مانند بلندگوهای مینیاتوری ظاهر می شود، و آن را از هوا یک جعبه رونق در اواسط دهه 80 کاهش داده است
9. It was a clunky old Teletype machine and it could barely do anything compared to the computers we have today. But it changed my life.
[ترجمه ترگمان]ماشین Teletype کهنه و سنگین بود و در مقایسه با کامپیوترهای امروزی به سختی می توانست کاری انجام دهد اما زندگی من را تغییر داد
[ترجمه گوگل]این یک ماشین قدیمی Teletype بود و به سختی می توانست در مقایسه با رایانه هایی که امروزه داریم، کاری انجام دهد اما زندگی من را تغییر داد
[ترجمه گوگل]این یک ماشین قدیمی Teletype بود و به سختی می توانست در مقایسه با رایانه هایی که امروزه داریم، کاری انجام دهد اما زندگی من را تغییر داد
10. We don't believe in clunky applications where task management itself becomes a task.
[ترجمه ترگمان]ما به برنامه های سنگین سنگین که در آن خود مدیریت وظیفه به وظیفه ای تبدیل می شود، اعتقاد نداریم
[ترجمه گوگل]ما به برنامه های کاربردی دلخواه ایمان نداریم که در آن مدیریت کار خود به یک وظیفه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]ما به برنامه های کاربردی دلخواه ایمان نداریم که در آن مدیریت کار خود به یک وظیفه تبدیل می شود
11. It was a clunky old Teletype machine and it could barely do anything compared to the computers we have today.
[ترجمه ترگمان]ماشین Teletype کهنه و سنگین بود و در مقایسه با کامپیوترهای امروزی به سختی می توانست کاری انجام دهد
[ترجمه گوگل]این یک ماشین قدیمی Teletype بود و به سختی می توانست در مقایسه با رایانه هایی که امروزه داریم، کاری انجام دهد
[ترجمه گوگل]این یک ماشین قدیمی Teletype بود و به سختی می توانست در مقایسه با رایانه هایی که امروزه داریم، کاری انجام دهد
12. Ignoring a clunky numerical system and devising his own, he demonstrated the nature of infinity and calculated a value for pi.
[ترجمه ترگمان]با نادیده گرفتن یک سیستم عددی سنگین و پر سر و صدا و ابداع خودش، طبیعت بی نهایت را نشان داد و یک مقدار را برای پی محاسبه کرد
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن یک سیستم عددی دلنشین و ایجاد شخصیت خود، ماهیت بی نهایت را نشان داد و ارزش را برای pi محاسبه کرد
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن یک سیستم عددی دلنشین و ایجاد شخصیت خود، ماهیت بی نهایت را نشان داد و ارزش را برای pi محاسبه کرد
13. It's was a clunky and teletype machine that barely do anything compared to the computer we have today. But it changed my life.
[ترجمه ترگمان]این ماشین سنگین و سنگین بود که در مقایسه با کامپیوتر که امروز داریم هیچ کاری را انجام نمی دهد اما زندگی من را تغییر داد
[ترجمه گوگل]این یک دستگاه خمیده و تله تایپ بود که به سختی در مقایسه با رایانه ای که امروز داریم، کاری انجام می دهد اما زندگی من را تغییر داد
[ترجمه گوگل]این یک دستگاه خمیده و تله تایپ بود که به سختی در مقایسه با رایانه ای که امروز داریم، کاری انجام می دهد اما زندگی من را تغییر داد
14. Clunky writing but a poignant tale, this timely novel about an Afghan boy a bestseller.
[ترجمه ترگمان]این داستان به موقع نوشته شده بود، اما این داستان به موقع درباره یک پسربچه افغان پرفروش بود
[ترجمه گوگل]اما این یک نوشتار نجیبانه است، اما این داستان درخشان است که در مورد یک پسر افغان یک پرفروش است
[ترجمه گوگل]اما این یک نوشتار نجیبانه است، اما این داستان درخشان است که در مورد یک پسر افغان یک پرفروش است
15. Calling Windows API functions is clunky, because VB data structures don't map nicely to C.
[ترجمه ترگمان]فراخوانی توابع API ویندوز سنگین است، چون structures VB به خوبی نقشه C را ترسیم نمی کنند
[ترجمه گوگل]فراخوانی توابع API Windows به دلخواه است، زیرا ساختار داده VB به سادگی به C نشان نمی دهد
[ترجمه گوگل]فراخوانی توابع API Windows به دلخواه است، زیرا ساختار داده VB به سادگی به C نشان نمی دهد
پیشنهاد کاربران
یقور، کت وکلفت، زمخت
ناخوشایند
کلمات دیگر: