کلمه جو
صفحه اصلی

amenity


معنی : ملایمت، نرمی
معانی دیگر : وسیله ی پذیرایی، (جمع) تسهیلات، (چیز) خوشایند، وسیله ی رفاه، خوشایندی، سازگاری، مطبوعیت

انگلیسی به فارسی

سازگاری، مطبوعیت، نرمی، ملایمت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: amenities
(1) تعریف: (pl.) social courtesies; agreeable manners; pleasantries.
مترادف: courtesies, manners, mores, pleasantries
مشابه: etiquette, protocol

- The matter was urgent and there was no time for amenities.
[ترجمه ترگمان] این موضوع ضروری بود و هیچ وقت برای امکانات رفاهی وجود نداشت
[ترجمه گوگل] موضوع فوری بود و زمان برای امکانات رفاهی وجود نداشت

(2) تعریف: something that makes a place or an occasion more convenient, pleasing, or gracious.
مترادف: convenience
متضاد: rigor
مشابه: extra

- The hotel has many amenities such as a fitness center, indoor pool, and sauna.
[ترجمه ترگمان] این هتل امکانات رفاهی زیادی از قبیل مرکز تناسب اندام، استخر سرپوشیده و سونا دارد
[ترجمه گوگل] این هتل دارای بسیاری از امکانات مانند مرکز تناسب اندام، استخر سرپوشیده و سونا است

(3) تعریف: the quality of being agreeable or pleasing.
مترادف: affability, agreeableness, amiability, civility, congeniality, geniality, graciousness, pleasantness
متضاد: asperity
مشابه: politeness, politesse

• pleasantness; agreeability; affability
amenities are facilities such as shopping centres or sports centres that are provided for people's convenience or enjoyment.

مترادف و متضاد

pleasant thing


Antonyms: abomination, inconvenience


pleasing, agreeable behavior


Synonyms: advantage, betterment, comfort, convenience, enhancement, enrichment, excellence, extravagance, facility, frill, improvement, luxury, merit, quality, service, superfluity, virtue


ملایمت (اسم)
calmness, amenity, gentleness, leniency, mildness, moderation, softness, warmth, lenity, quietness

نرمی (اسم)
subtlety, suavity, amenity, leniency, softness, plasticity, lubricity, gloss, unction, lenity, pash, malleability

Synonyms: affability, agreeableness, amiability, attention, attractiveness, charity, charm, complaisance, cordiality, courtesy, delightfulness, enjoyableness, etiquette, gallantry, geniality, gentility, gratefulness, kindness, mildness, pleasantness, politeness, refinement, suavity, sweetness


Antonyms: disruption, misbehavior


جملات نمونه

1. this hotel is equipped with every imaginable amenity
این هتل همه گونه وسیله ی راحتی قابل تصور را دارد.

2. They will provide an amenity for local residents.
[ترجمه محمدحسین زارع] انها برای ساکنان محلی رفاه را فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها an را برای ساکنان محلی فراهم خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها برای ساکنین محلی آرزو می کنند

3. He immediately noticed the amenity of his new surroundings.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله به amenity محیط جدید پی برد
[ترجمه گوگل]او بلافاصله سرگرمی محیط اطراف خود را متوجه شد

4. The building will be developed as a public amenity.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان به عنوان یک amenity عمومی توسعه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]این ساختمان به عنوان یک امکانات عمومی توسعه خواهد یافت

5. Modern resorts offer every amenity for shopping during the day, and a choice of clubs, discos and casinos at night.
[ترجمه ترگمان]در طول روز، استراحتگاه های مدرن هر amenity را برای خرید ارائه می کنند و در شب به انتخاب باشگاه ها، دیسکوها و کازینوها در شب می پردازند
[ترجمه گوگل]استراحتگاه های مدرن هر روز برای خرید و انتخاب باشگاه ها، دیسکو ها و کازینو ها در شب پیشنهاد می شود

6. Heating is regarded as a basic amenity.
[ترجمه ترگمان]گرمایش به عنوان یک amenity اساسی تلقی می شود
[ترجمه گوگل]گرمایش به عنوان یک امکانات اساسی محسوب می شود

7. Clearly this was unacceptable both from an amenity point of view and for access by emergency services.
[ترجمه ترگمان]واضح است که این هم از نقطه نظر amenity و برای دسترسی به خدمات اورژانسی غیرقابل قبول است
[ترجمه گوگل]واضح است که این امر از لحاظ ظاهری و دسترسی به خدمات اورژانسی غیر قابل قبول بود

8. They have no idea of amenity, no regard for landscape and have scant interest in problems of drainage and water.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ ایده ای از amenity، بدون توجه به چشم انداز و علاقه اندک به مشکلات زه کشی و آب ندارند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ ایده ای از آسایش، توجه به چشم انداز و علاقه کم به مشکلات زهکشی و آب ندارند

9. Most of the conflicts concerning agriculture and amenity also occur in a particularly acute form on the urban fringe.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از درگیری های مربوط به کشاورزی و amenity نیز به شکل خاصی در حاشیه شهری رخ می دهد
[ترجمه گوگل]بیشترین اختلافات مربوط به کشاورزی و غذا نیز به شکل ویژه ای در ناحیه های شهری رخ می دهد

10. They were concerned with only limits amenity services unless the county council delegated something more substantial.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط به خدمات amenity محدود بودند، مگر اینکه شورای شهر چیز بیشتری به آن ها محول کرد
[ترجمه گوگل]آنها تنها خدمات خدمات محدودی را مورد ملاحظه قرار دادند مگر اینکه شورای شهر چیزی مهم تر را مجاز دانست

11. This is an amenity that all Teessiders and others from further afield will be able to enjoy for generations.
[ترجمه ترگمان]این یک amenity است که همه Teessiders و دیگران از دشت های دورتر قادر به لذت بردن از نسل های آینده خواهند بود
[ترجمه گوگل]این یک لذت است که همه Teessiders و دیگران از منطقه بیشتر قادر به لذت بردن از نسل ها است

12. A sauna in the hotel would be a useful amenity.
[ترجمه ترگمان]سونا در هتل یک amenity مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک سونا در هتل می تواند یک سرویس مفید باشد

13. An affordable nursery education service is an essential basic amenity.
[ترجمه ترگمان]خدمات آموزش کودکان مقرون به صرفه، یک amenity اساسی اساسی است
[ترجمه گوگل]یک خدمات آموزشی پرستاری مقرون به صرفه، یک وسیله ضروری اساسی است

14. The Memorial Hall stands in splendid isolation as the only village amenity.
[ترجمه ترگمان]تالار یادبود به تنهایی به عنوان تنها amenity روستا در انزوای باشکوه قرار دارد
[ترجمه گوگل]سالن یادبود به عنوان تنها منزل روستا در انزوای پر زرق و برق قرار دارد

This hotel is equipped with every imaginable amenity.

این هتل همه‌گونه وسیله‌ی راحتی قابل‌تصور را دارد.


He wanted all the amenities of modern life.

او طالب کلیه‌ی تسهیلات زندگی مدرن بود.


پیشنهاد کاربران

امکانات کارآمد و شایسته

امکانات رفاهی

amenity و facility هر دو به معنی امکانات میباشند اما تفاوتشان در این است که amenity شامل امکانات رفاهی اولیه مانند سیستم گرمایشی ، آب آشانیدنی و یا مراکز خرید میباشد درحالیکه facility امکانات خاص تر و ضروری تر

در ویکیپدیا و دیکشنری های گوناگون برای این کلمه کاربردهای مختلفی بیان شده است که البته اکثرا معنای امکانات را میدهند
Ex: basic life amenities like hot water
Ex: public amenities like parks and banks
Ex: amenities of a property like an elevator, hot and cold water, nice view, low crime rate
Ex: this house has access to local amenities like banks and shops and schools and public transportation.
در تمامی این مثالها، کلمه amenities را میتوان به عنوان امکانات ترجمه کرد


Facilities: امکانات ( ساختمان ها و مراکز خدماتی )
Amenities: امکانات ( خدمات رفاهی )

Welfare services

amenity ( noun ) = convenience ( noun )
به معناهای: تسهیلات رفاهی، امکانات، وسایل پذیرایی

راحتی و اسایش

amenity ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: امکانات رفاهی
تعریف: خدمات یا امکانات یا اقلامی که برای راحتی و آسایش مهمانان، بدون دریافت هزینة بیشتر، به آنها عرضه می شود

Equipment

Welfare services یعنی خدمات تندرستی اصلا ربطی به خدمات رفاهی که ما در زبان فارسی داریم نداره


کلمات دیگر: