کلمه جو
صفحه اصلی

bowed


معنی : متمایل، خمیده، متمایل بپایین

انگلیسی به فارسی

تعظیم کرد، متمایل، خمیده، متمایل بپایین


انگلیسی به انگلیسی

• arc-shaped
something that is bowed is curved.
if someone is bowed, their body is bent forward, usually because they are very old.

مترادف و متضاد

متمایل (صفت)
apt, disposed, amenable, avid, bowed, inclined, prone, liable, fain, predisposed, tendencious, tendentious

خمیده (صفت)
bowed, bent, limber, geniculate, limped, slouchy, embowed, humpy

متمایل به پایین (صفت)
bowed, downward

جملات نمونه

1. he bowed lowly before her
با فرومایگی جلو او خم شد.

2. the children bowed their heads in prayer
بچه ها سرهای خود را خم کردند و به دعا پرداختند.

3. the servants bowed to him
نوکرها به او تعظیم کردند.

4. kings and potentates bowed to him
سلاطین و زعمای قوم به او تعظیم کردند.

5. a desk with a bowed front
میز تحریری که جلوی آن منحنی است

6. the conductor of the orchestra bowed to the audience
رهبر ارکستر به حضار تعظیم کرد.

7. the weight of responsibility has bowed him down
سنگینی بار مسئولیت،پشت او را خم کرده است.

8. The servant bowed the guests out as they left.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت اتاق را ترک کرد و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]خدمتکار هنگام خروج مهمانان را خفه کرد

9. The duke bowed to the Queen.
[ترجمه ترگمان]دوک به ملکه تعظیم کرد
[ترجمه گوگل]دوک به ملکه تعظیم کرد

10. They bowed in homage to the Unknown Soldiers.
[ترجمه ترگمان]آنان با احترام به سربازان ناشناس تعظیم کردند
[ترجمه گوگل]آنها به سربازان ناشناخته تعلق داشتند

11. The people all bowed down before the Emperor.
[ترجمه ترگمان]همه به حضور امپراطور خم شدند
[ترجمه گوگل]مردم همه قبل از امپراتور کوبیدند

12. All the men in the court bowed to the king as he entered.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد شد همه افراد دربار به شاه تعظیم کردند
[ترجمه گوگل]همه مردان در دادگاه به هنگام ورود وارد پادشاه شدند

13. The apple tree was bowed down with the weight of its fruit.
[ترجمه ترگمان]درخت سیب با وزن میوه خم شده بود
[ترجمه گوگل]درخت سیب با وزن میوه آن پوشیده شده بود

14. The prince bowed and kissed her hand.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده تعظیم کرد و دست او را بوسید
[ترجمه گوگل]شاهزاده خم شد و دستش را بوسید

15. Ana sat with a bowed head and spoke in a forlorn voice.
[ترجمه ترگمان]Ana با سر خمیده نشست و با صدایی غمگین شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]Ana نشسته با سر تقسیم شده و صحبت کرد در صدای تلخی

16. He bowed to me and passed on.
[ترجمه ترگمان]به من سلام کرد و گذشت
[ترجمه گوگل]او به من تعلق داشت و گذشت

پیشنهاد کاربران

خم - دولا - خمیده

کمانی


کلمات دیگر: