تمرین نداشتم, و از دستم افتاده
out of practice
پیشنهاد کاربران
اصطلاحا ( از میادین دور بودن )
این یه اصطلاحه زمانی که یه مدت طولانی کاری رو انجام نمیدی بکار میبرن و مفهومش به خوبی سابق نبودن میشه.
ینی انقدر که اون کارو انجام نداده که دیگه توش خوب نیست.
I used to play tennis every day. I'm out of practice. I can't play so good anymore.
من عادت داشتم هروز تنیس بازی کنم ولی الان به خوبی سابق نیستم.
ینی انقدر که اون کارو انجام نداده که دیگه توش خوب نیست.
I used to play tennis every day. I'm out of practice. I can't play so good anymore.
من عادت داشتم هروز تنیس بازی کنم ولی الان به خوبی سابق نیستم.
فرز نبودن. دور از گود بودن
کلمات دیگر: