کلمه جو
صفحه اصلی

expertness


معنی : مهارت
معانی دیگر : استادی، خبرگی، خبرویت

انگلیسی به فارسی

کارآمدی، مهارت


انگلیسی به انگلیسی

• skill, mastery, proficiency

مترادف و متضاد

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

جملات نمونه

1. The expertness of her driving surprised him.
[ترجمه ترگمان]The او را متعجب ساخت
[ترجمه گوگل]کارایی رانندگی او او را شگفت زده کرد

2. He wanted his personal belief and his professional expertness to come out as a single attribute.
[ترجمه ترگمان]او می خواست باور شخصی و expertness حرفه ای او به عنوان یک ویژگی واحد بیرون بیاید
[ترجمه گوگل]او می خواست اعتقاد شخصی و حرفه ای حرفه ای خود را به عنوان یک ویژگی واحد بیاندازد

3. "Strength from Expertness, quality achieving excellence".
[ترجمه ترگمان]\"قدرت from، کیفیت دستیابی به برتری\"
[ترجمه گوگل]'قدرت از کارآیی، کیفیت دستیابی به برتری'

4. Does bow expertness requires Maxed Bow mastery?
[ترجمه ترگمان]کمان \"Does\" نیاز به تسلط \"کمان\" داره؟
[ترجمه گوگل]آیا تمرکز کمان نیاز به حداکثر تسلط کمان؟

5. Another sure way to recognize that you have covered all bases is your own sense of expertness.
[ترجمه ترگمان]یک راه مطمئن دیگر برای تشخیص اینکه شما همه پایه ها را پوشانده اید، حس own شما است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از راه های مطمئن برای شناختن اینکه شما تمام پایه ها را پوشش داده اید، حس متخصص شماست

6. Arbitration is a dispute resolution method for modern commercial dealings with characteristics of convenience, expertness and quickness.
[ترجمه ترگمان]داوری یک روش حل اختلاف برای معاملات تجاری مدرن با ویژگی های راحتی، سرعت و سرعت است
[ترجمه گوگل]داوری یک روش حل منازعه برای معاملات تجاری مدرن با ویژگی های راحتی، کارایی و سرعت است

پیشنهاد کاربران

تخصص


کلمات دیگر: