کلمه جو
صفحه اصلی

adrenocorticotropic


(داروسازی) محرک قشر غده های فوق کلیه

انگلیسی به فارسی

(داروسازی) محرک قشر غده‌های فوق‌کلیه


آدرنوکورتیکوتروپیک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to stimulate the cortex of the adrenal glands.

جملات نمونه

1. Baseline bloods for cortisol and adrenocorticotropic hormone levels were collected and in a subset of infants a metyrapone test performed.
[ترجمه ترگمان]میزان کورتیزول و هورمون استروژن خون جمع آوری شده و در زیر مجموعه ای از نوزادان تست metyrapone انجام شد
[ترجمه گوگل]خونهای پایه برای کورتیزول و سطح هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک جمع آوری شد و در یک زیرمجموعه از نوزادان، یک آزمایش متایاپون انجام شد

2. In addition to pituitary gland, adrenocorticotropic hormone(ACTH)was also found to exist in the neurons of the central nervous system(CNS).
[ترجمه ترگمان]علاوه بر غده هیپوفیز، هورمون adrenocorticotropic (ACTH)نیز در نورون های سیستم عصبی مرکزی (CNS)یافت می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر غده هیپوفیز، هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک (ACTH) نیز در نورونهای سیستم عصبی مرکزی (CNS) یافت شد

3. Dexamethasone sodium phosphate adrenocorticotropic hormone medicines, has anti-inflammatory, anti-allergic, anti-rheumatism, immunosuppressive effects.
[ترجمه ترگمان]Dexamethasone سدیم phosphate فسفات، داروهای ضد التهابی، ضد التهابی، ضد افسردگی و immunosuppressive دارد
[ترجمه گوگل]داروهای هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک دگزامتازون سدیم فسفات، دارای ضد التهابی، ضد حساسیت، ضد رماتیسم، اثرات تخریبی ایمنی است

4. The plasma levels of corticosterone(CORT) and adrenocorticotropic(hormones)(ACTH) at different time points were detected using radioimmunoassay method.
[ترجمه ترگمان]سطوح پلاسما of (cort)و adrenocorticotropic (ACTH)در نقاط زمانی مختلف با استفاده از روش radioimmunoassay تشخیص داده شدند
[ترجمه گوگل]سطح پلاسمایی کورتیکواسترون (CORT) و آدرنوکورتیکوتروپیک (هورمون) (ACTH) در نقاط مختلف زمان با استفاده از روش رادیو ایمونواسیون تشخیص داده شد

5. Pituitaries were stained by HE and immunocytochemical methods. Adrenocorticotropic hormone in rat blood plasma was measured quantitatively with radioimmunoassay.
[ترجمه ترگمان]Pituitaries به وسیله روش های او و immunocytochemical لکه دار شده بود هورمون adrenocorticotropic در پلاسمای موش به صورت کمی با radioimmunoassay اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]با استفاده از روشهای ایمنی و ایمونوسیتو شیمیایی رنگ آمیزی شدند هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک در پلاسمای خون موش به صورت کمی سنجی با رادیوایم ایمونوسی سنجی اندازه گیری شد

6. Objective: To assess the effects of free fatty acids on adrenocorticotropic hormone and cortisol secretion in healthy adults.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای ارزیابی اثرات اسیده ای چرب آزاد در ترشح هورمون adrenocorticotropic و ترشح کورتیزول در بزرگسالان سالم
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر اسید چرب آزاد بر روی هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک و ترشح کورتیزول در بزرگسالان سالم

7. Objective To investigate the methods of diagnosis and treatment of pediatric and hebetic adrenocorticotropic hormone (ACTH) secreting pituitary microadenoma.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روش های تشخیص و درمان هورمون adrenocorticotropic pediatric (ACTH)و هورمون microadenoma هورمون microadenoma (ACTH)
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور بررسی روش های تشخیص و درمان هورمون های آدرنوکورتیکوتروپیک (ACTH) کودکان مبتلا به هپاتیت A و دیابتی ها و تشخیص و درمان آن ها،

8. Objective:To investigate the defense mechanism and personality of college students in naval medicine and their relationships with the change of plasma adrenocorticotropic hormone (ACTH) during voyage.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی مکانیسم دفاعی و شخصیت دانشجویان کالج در پزشکی دریایی و روابط آن ها با تغییر هورمون پلاسما در طول سفر
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی مکانیسم دفاع و شخصیت دانش آموزان کالج در پزشکی دریایی و ارتباط آنها با تغییر هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک پلاسما (ACTH) در طی سفر

پیشنهاد کاربران

هورمون محرک قشر غدە فوق کلیوی، هورمون ادرینوکورتیکوتروپیک، محرک قشر غدە فوق کلیە ، آدرنوکورتیکوتروفین، آ درنوکورتیکوتروپین، آ درنوکورتیکوتروفیک، آ درنوکورتیکوتروپیک، هورمون آ درنوکورتیکوتروپیک ،
Adrenocorticotrophic, adrenocorticotropic, adrenocorticotrophin, adrenocorticotropin, adrenocorticotropic hormone


کلمات دیگر: