کلمه جو
صفحه اصلی

silently


با خموشی، اهسته

انگلیسی به فارسی

سکوت


انگلیسی به انگلیسی

• noiselessly, quietly, without a sound; reticently, in an uncommunicative manner

جملات نمونه

1. the wheel whirls fast and silently
چرخ با سرعت و بدون صدا می گردد.

2. The cat is creeping silently towards the bird.
[ترجمه ترگمان]گربه آهسته به طرف پرنده می رود
[ترجمه گوگل]گربه خاموش در سکوت به سمت پرنده است

3. She crept silently out of the room.
[ترجمه ترگمان]بی صدا از اتاق بیرون خزید
[ترجمه گوگل]او در سکوت از اتاق خارج شد

4. A snake was slithering silently towards us.
[ترجمه ترگمان]یک مار آهسته به طرف ما می خزید
[ترجمه گوگل]یک مار به سکوت به ما نگاه کرد

5. The cat crept silently towards the bird.
[ترجمه ترگمان]گربه آهسته به سوی پرنده خزید
[ترجمه گوگل]گربه به آرامی به سمت پرنده حرکت کرد

6. She sat in the car, silently fuming about what he'd said.
[ترجمه ترگمان]او در اتومبیل نشسته بود و در سکوت از آنچه گفته بود خشمگین بود
[ترجمه گوگل]او در ماشین نشست و سکوت کرد و گفت:

7. He didn't shout, he just glared at me silently.
[ترجمه ترگمان]او فریاد نمی زد، فقط بی صدا به من خیره شده بود
[ترجمه گوگل]او فریاد زد، او فقط در سکوت به من نگاه کرد

8. She seethed silently in the corner.
[ترجمه ترگمان]او در گوشه ای از اتاق خارج شد
[ترجمه گوگل]او در گوشه ساکت شد

9. Lenny moved swiftly and silently across the front lawn.
[ترجمه ترگمان]لنی خیلی سریع و بی صدا از روی چمن های جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]لنی سریع و بی سر و صدا در سراسر چمن جلو حرکت کرد

10. He sat silently with a sphinx-like smile on his face.
[ترجمه ترگمان]او بی صدا نشسته بود و مثل ابوالهول که بر چهره اش لبخند می زد، نشسته بود
[ترجمه گوگل]او در سکوت با یک لبخند مانند لبخند اسپینکس روی صورتش نشست

11. Despair shook him and he screamed silently in the darkness.
[ترجمه ترگمان]ناامیدی تکانش داد و در تاریکی جیغ کشید
[ترجمه گوگل]ناامیدی او را تکان داد و در تاریکی سکوت کرد

12. She knelt and prayed silently.
[ترجمه ترگمان]او زانو زد و در سکوت دعا کرد
[ترجمه گوگل]او زانو زد و دعا کرد

13. He silently vowed vengeance on them all.
[ترجمه ترگمان]او در سکوت سوگند خورد که انتقام همه آن ها را بگیرد
[ترجمه گوگل]او به طور صریح به همه آنها انتقام داد

14. She and Ned sat silently for a moment, absorbing the peace of the lake.
[ترجمه ترگمان]او و ند لحظه ای ساکت نشستند و آرامش دریاچه را جذب کردند
[ترجمه گوگل]او و ناد سکوت را برای یک لحظه جا دادند تا صلح دریا را جذب کنند

15. The huntsmen chased the deer silently.
[ترجمه ترگمان]شکارچیان گوزن را در سکوت دنبال می کردند
[ترجمه گوگل]شکارچیان گوزن را به سکوت تعقیب می کنند

پیشنهاد کاربران

با سکوت

به آرامی

به ارامی - در سکوت

در سکوت

بدون صدا - بی صدا

نامحسوس


کلمات دیگر: