کلمه جو
صفحه اصلی

cuttlefish


معنی : ده پا
معانی دیگر : (جانورشناسی) سپیداج، ماهی مرکب، کیسه ماهی (انواع پابرسران تیره ی sepiidae که هشت پا و دو شاخک دارند و برای دفاع مایع تیره رنگی ترشح می کنند - cuttle هم می گویند)، سپیداچ، ماهى مرکب، سپیداج

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) ده پا، سپیداچ


تفاله ماهی، ده پا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: cuttlefish, cuttlefishes
• : تعریف: any of several mollusks with calcified internal shells and ten tentacles attached to the head.

• ten-armed sea mollusk (related to squid)
a cuttlefish is an animal with a hard internal shell that lives close to the bottom of the sea near a coast.
a cuttlefish is also the shell of a cuttlefish.

مترادف و متضاد

ده پا (اسم)
cuttlefish, decapod

جملات نمونه

1. The ink of cuttlefish beclouded the water.
[ترجمه ترگمان]جوهر of آب را بیرون ریخت
[ترجمه گوگل]جوهر تربچه ای آب را آب گرفت

2. Oysters are molluscs, as are snails and cuttlefish.
[ترجمه ترگمان]صدف خوراکی مانند snails و cuttlefish است
[ترجمه گوگل]صدف ها، مولکول ها هستند، مانند حلزون ها و ماهیان دریایی

3. For example, the cuttlefish, when attacked, releases a large blob of ink into the water.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ماهی cuttlefish وقتی مورد حمله قرار گرفت، لکه بزرگی از جوهر را در آب آزاد می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، ساقه دریایی، هنگامی که مورد حمله قرار گرفت، مقدار زیادی از جوهر را به آب آزاد می کند

4. You could add a piece of cuttlefish bone, which is high in calcium, and would dissolve in the water.
[ترجمه ترگمان]می توانید یک تکه استخوان cuttlefish را به آن اضافه کنید که در کلسیم بالا است و در آب حل می شود
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک تکه از استخوان ماهی ترش را اضافه کنید که در کلسیم بالا است و در آب حل می شود

5. The hallow tomato stuffed with mango paste, cuttlefish, shrimp, crabmeat, octopus, and fish slices.
[ترجمه ترگمان]گوجه فرنگی گندیده پر از خمیر انبه، ماهی cuttlefish، میگو، crabmeat، octopus و تکه های ماهی است
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی صبحانه پر شده با رب انبه، ساقه ماهی، میگو، خرچنگ کبد، هشت پا و تکه های ماهی

6. Still feel in cuttlefish great dallis with seabird during, mew dives and fall, hold fish readily.
[ترجمه ترگمان]همچنان در ماهی cuttlefish great با seabird،،، شیرجه می زند و می افتد و ماهی ها را به آسانی نگه می دارد
[ترجمه گوگل]هنوز هم در دریایی دریایی دریای مرغ دریایی، دریایی و سقوط را احساس می کنید، ماهی ها را به راحتی نگه دارید

7. The cuttlefish 's egg gland contains a lot of protein, and is regarded as a choice seafood.
[ترجمه ترگمان]غده egg cuttlefish حاوی مقدار زیادی پروتئین است و به عنوان غذای دریایی انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]غده تخم مرغ جزیره دارای پروتئین زیادی است و به عنوان یک غذای دریایی انتخاب شده است

8. Remove cuttlefish when cooled, slice and serve with the sauce.
[ترجمه ترگمان]cuttlefish را وقتی سرد شده، برش دار و با سس سرو کنید
[ترجمه گوگل]در هنگام سرد شدن، بریده بریده، برش داده و با سس خدمت کنید

9. Wash cuttlefish flesh and finely chop . Process in mincer.
[ترجمه ترگمان]گوشت cuttlefish را با موهای زبر بشویید فرآیند در mincer
[ترجمه گوگل]شستن گوشت قره قاط و ریز ریز کردن فرآیند در مینرال

10. For toothpaste I used washed - up cuttlefish bone with wild fennel seeds, an oddity for a vegan.
[ترجمه ترگمان]برای خمیر دندان، من از استخوان ماهی washed با دانه های رازیانه وحشی استفاده کردم، یک مورد عجیب برای یک گیاه گیاهی
[ترجمه گوگل]برای خمیردندان، از استخوان رپفال خیس شده با بذرهای وحشی وحشی استفاده کردم

11. This cuttlefish has a horny internal shell like a pen.
[ترجمه ترگمان]این cuttlefish، مثل یک خودکار، یک پوسته داخلی مردانه دارد
[ترجمه گوگل]این صیقلی دارای یک پوسته داخلی شبیه یک قلم دارد

12. The cuttlefish escaped by beclouding the water with an inky discharge.
[ترجمه ترگمان]cuttlefish با تخلیه inky از آب گریخت
[ترجمه گوگل]ساحلی دریایی که آب را با تخلیه ناخوشایند از بین می برد

13. Combine the seasonings, cuttlefish paste and mixed vegetables. Stir well. Refrigerate for 30 minutes.
[ترجمه ترگمان]این ادویه را با خمیر cuttlefish و سبزیجات مخلوط کنید خوب هم بزنید refrigerate برای ۳۰ دقیقه
[ترجمه گوگل]ادویه جات، سبزیجات مخلوط شده با سبزیجات مخلوط کنید خوب به هم بزنید دمای 30 دقیقه را تمیز کنید

14. Rich in fish, octopus, pomfret, cuttlefish, fish and swimming crab shells painted, marine products, razor clams, shrimp, etc., is a fresh harvest of the Gulf for years.
[ترجمه ترگمان]در ماهی، هشت پا، ماهی cuttlefish، ماهی، ماهی و صدف خرچنگ دریایی، صدف دریایی، خرچنگ دریایی، میگو، میگو و غیره، محصول جدیدی از خلیج فارس برای سال ها است
[ترجمه گوگل]غنچه های ماهی، هشت پا، pomfret، cuttlefish، ماهی و پوسته خرچنگ شناخته شده، محصولات دریایی، کلاه گیس، میگو، و غیره، یک بار تازه در خلیج فارس است

پیشنهاد کاربران

سپیداج

سِپیداج که با ماهی مرکب گاهی اشتباه میشود جانوری نرم تن و دریازی است از راستهٔ سپیداجان ( Sepiida ) و ردهٔ سرپایان.


کلمات دیگر: