1. Our enemy has greatly strengthened during the truce talks.
[ترجمه حسين ب ح] کشمکش
[ترجمه ترگمان]دشمن ما در طول مذاکرات آتش بس به شدت تقویت شده است
[ترجمه گوگل]دشمن ما در طول مذاکرات آتش بس بسیار تقویت شده است
2. They agreed to call a truce .
[ترجمه ترگمان]موافقت کردند که آتش بس اعلام کنند
[ترجمه گوگل]آنها توافق کردند که آتش بس را امضا کنند
3. A truce was declared between the two armies.
[ترجمه ترگمان]آتش بس بین دو ارتش اعلام شد
[ترجمه گوگل]آتش بس بین دو ارتش اعلام شد
4. A temporary truce had been reached earlier that year.
[ترجمه ترگمان]یک آتش بس موقت در اوایل همان سال به دست آمد
[ترجمه گوگل]آتش بس موقت در همان سال رسیده است
5. The argument resolved itself into an uneasy truce.
[ترجمه ترگمان]بحث به آتش بس موقت تبدیل شد
[ترجمه گوگل]این استدلال خود را به یک آتش بس ناخوشایند تبدیل کرد
6. He welcomed the truce, but pointed out it was of little comfort to families spending Christmas without a loved one.
[ترجمه ترگمان]او از متارکه جنگ استقبال کرد، اما اشاره کرد که برای خانواده هایی که کریسمس را بدون دوست داشتن سپری می کنند آرامش اندکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]او از آتشبس استقبال کرد، اما اشاره کرد که آرامش کمتری برای خانواده هایی که کریسمس را بدون کریسمس صرف می کنند
7. The hot weather gave the old man a truce from rheumatism.
[ترجمه زهره] هوای گرم قدری رماتیسم پیرمرد را بهتر کرد
[ترجمه ترگمان]باد گرمی از رماتیسم به پیرمرد ادامه داد
[ترجمه گوگل]آب و هوای گرم به پیرمرد اجازه آتش بس را داد
8. There was an uneasy truce between Alex and Dave over dinner.
[ترجمه ترگمان]یک آتش بس موقت بین الکس و دیو در طول شام وجود داشت
[ترجمه گوگل]بین الکس و دیو بیش از شام یک آتش بس ناخوشایند بود
9. The two-day truce collapsed in intense shellfire.
[ترجمه ترگمان]آتش بس دو روزه در shellfire درهم فرو ریخت
[ترجمه گوگل]آتش بس دو روزه در آتش سوزی شدید فرو ریخت
10. A truce has been patched up.
[ترجمه ترگمان]آتش بس برقرار شده
[ترجمه گوگل]آتش بس شده است
11. That peace often looked like a brief truce before the next plunge into war.
[ترجمه ترگمان]این آرامش اغلب مانند یک آتش بس کوتاه قبل از فرو رفتن در جنگ به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این صلح تا قبل از غوطه ور شدن بعدی در جنگ، مانند یک آتش بس کوتاه بود
12. The two sides called a truce to avoid further bloodshed.
[ترجمه ترگمان]طرفین خواهان آتش بس برای جلوگیری از خونریزی بیشتر شدند
[ترجمه گوگل]دو طرف به پیروزی برای جلوگیری از خونریزی بیشتر ادامه دادند
13. The guerrillas have called a one-month truce.
[ترجمه ترگمان]چریک ها آتش بس یک ماهه اعلام کردند
[ترجمه گوگل]چریکها یک آتش بس یک ماهه نامیده اند
14. The priest helped to negotiate a truce between the warring sides.
[ترجمه ترگمان]کشیش به مذاکره در مورد آتش بس میان طرفین درگیر کمک کرد
[ترجمه گوگل]کشیش به مذاکره در مورد آتش بس میان طرفین متخاصم کمک کرد
15. The white flag is a symbol of a truce or surrender.
[ترجمه ترگمان]پرچم سفید نماد آتش بس یا تسلیم است
[ترجمه گوگل]پرچم سفید نماد آتش بس یا تسلیم است