کلمه جو
صفحه اصلی

dibs


معنی : طاس تخته نرد، بازی نرد
معانی دیگر : حق، ادعا، (عامیانه)، طاس

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) حق (مالکیت)، ادعا


(عامیانه) پول در مقادیر اندک


dibs، طاس تخته نرد، بازی نرد


انگلیسی به انگلیسی

• claims, rights (british slang); small amount of money (slang); jackstones ( game in which playing-pieces [originally small bones or pebbles] are tossed and caught on the back of the hand); sweet substance or molasses of grape juice

مترادف و متضاد

طاس تخته نرد (اسم)
dib, dibs, dice

بازی نرد (اسم)
dibs

claim


Synonyms: dueness, entitlement, preemptive declaration, privilege, request, rights


جملات نمونه

1. i have dibs on that piece of cake
چشمم دنبال آن کیک است.

2. Dibs on the front seat!
[ترجمه ترگمان]! صندلی جلو مال من
[ترجمه گوگل]صندلی جلو صندلی جلو!

3. Cablevision might have first dibs on buying the rest of the property.
[ترجمه ترگمان]احتمالا \"Cablevision\" برای خرید بقیه ملک باید \"dibs\" داشته باشه
[ترجمه گوگل]Cablevision ممکن است اولین بار در خرید بقیه ملک باشد

4. Freshmen have first dibs on dormitory rooms.
[ترجمه مهدی] سال اولی ها اولویت بالاتری برای اسکان در خوابگاه دارند.
[ترجمه ترگمان]سال اولی ها در خوابگاه اول نشسته بودند
[ترجمه گوگل]تازه واردان اولین بار در اتاق خوابگاه قرار دارند

5. I paid for the beer, So I call dibs on the last bottle.
[ترجمه مهدی] پول آب جو ها رو من دادم پس آخرین بطری رو خودم بر میدارم
[ترجمه ترگمان]، من پول آبجو دادم واسه همین زدم تو بطری آخری
[ترجمه گوگل]من برای آبجو پرداخت می کنم، بنابراین، در بطری های آخر، دیابتی ها را می نامم

6. Put dibs into her common pocket. And put bills into her haphazard pocket.
[ترجمه ترگمان]همه چیز را در جیب معمولی او بگذار و اسکناس ها را در جیب haphazard نهاد
[ترجمه گوگل]بنفش را به جیب مشترک خود بگذارید و صورتحساب را در جیب خود قرار داده است

7. I paid for the beer so I call dibs on the last bottle.
[ترجمه ترگمان]من پول آبجو رو دادم واسه همین زدم تو بطری آخری
[ترجمه گوگل]من برای آبجو میپرداختم، بنابراین در بطری آخر با نام دیافراگم تماس گرفتم

8. I have dibs on that last slice of pizza.
[ترجمه ترگمان] من آخرین تیکه پیتزا رو روی اون گذاشتم
[ترجمه گوگل]من بر این تکه آخر پیتزا مشغول کرده ام

9. With di - iso - butyl dimethoxy DIBS, DQ catalyst was more sensitive to hydrogen regulation.
[ترجمه ترگمان]با di - بوتیل dimethoxy DIBS، کاتالیزور DQ بیشتر نسبت به تنظیم هیدروژنی حساس بود
[ترجمه گوگل]با دی ایزو بوتیل dimethoxy DIBS، کاتالیزور DQ نسبت به تنظیم هیدروژن حساس تر بود

10. I paid for the beers so I call dibs on the last bottle.
[ترجمه ترگمان]من پول آبجو رو دادم واسه همین آخرین بطری رو گذاشتم روی بطری آخری
[ترجمه گوگل]من برای آبجو میپرداختم، بنابراین در بطری آخر، از دیافراگم استفاده میکنم

11. Whoever gets to the table first and calls dibs chooses which side he will start from.
[ترجمه ترگمان]هر کسی اول به طرف میز می رود، اول هر کسی را که می خواهد از او جدا کند، انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]هرکسی که برای اولین بار به میز می آید و تماس می گیرد، انتخاب می کند که کدام قسمت از او شروع شود

12. I have dibs on that last piece of pie.
[ترجمه ترگمان] من آخرین تیکه کیک رو روی اون گذاشتم
[ترجمه گوگل]من بر روی این قطعه آخر کهنه می کنم

13. I dibs on that last piece of pie.
[ترجمه ترگمان]من روی اون آخرین تکه پای نوشتم
[ترجمه گوگل]من بر روی این قطعه آخر از دیگ

14. I have dibs on that piece of cake.
[ترجمه ترگمان] من روی اون تیکه کیک می خورم
[ترجمه گوگل]من در آن قطعه کیک مشغول به کار هستم

I have dibs on that piece of cake.

چشمم دنبال آن کیک است.


I have dibs on that last slice of pizza.

من روی آن تکه‌ی آخر پیتزا ادعا دارم.


پیشنهاد کاربران

حق داشتن

حق، حق مالکیت یک چیز

احتمال دارد به تقسیم کردن چیزی ( مثال: تقسیم غذا ) نیز گفته شود. با تشکر بوعذار

حق مالکیت یک چیز یا حق استفاده از آن


کلمات دیگر: