را قادر می سازد، قادر ساختن، توانا ساختن، وسیله فراهم کردن، تهیه کردن برای، اختیار دادن
enabling
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• giving legal power or capacity
جملات نمونه
1. Modern communications are enabling more people to work from home.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات مدرن افراد بیشتری را قادر می سازد تا از خانه کار کنند
[ترجمه گوگل]ارتباطات مدرن، افراد بیشتری را قادر می سازد تا از خانه کار کنند
[ترجمه گوگل]ارتباطات مدرن، افراد بیشتری را قادر می سازد تا از خانه کار کنند
2. Researchers describe it as an enabling technology.
[ترجمه ترگمان]محققان آن را به عنوان یک تکنولوژی فعال توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]محققان آن را به عنوان یک فناوری توانمند توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]محققان آن را به عنوان یک فناوری توانمند توصیف می کنند
3. In 199 Wilson vetoed routine enabling legislation to keep the advertising program going.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ ویل سن قانونی، قانونی را وتو کرد تا برنامه تبلیغاتی را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]در سال 199، ویلسون مجوز قانونی را فراهم کرد تا برنامه تبلیغاتی را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]در سال 199، ویلسون مجوز قانونی را فراهم کرد تا برنامه تبلیغاتی را ادامه دهد
4. About ten years later this policy was changed, enabling senior officers to take command.
[ترجمه ترگمان]حدود ده سال بعد این سیاست تغییر کرد و افسران ارشد را قادر ساخت تا فرماندهی را به عهده بگیرند
[ترجمه گوگل]تقریبا ده سال بعد این سیاست تغییر کرد و افسران ارشد توانستند فرماندهی کنند
[ترجمه گوگل]تقریبا ده سال بعد این سیاست تغییر کرد و افسران ارشد توانستند فرماندهی کنند
5. Instruction is concerned with enabling the user to learn in detail how to carry out computerized information retrieval.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل مربوط به توانمند سازی کاربر برای یادگیری در مورد چگونگی انجام بازیابی اطلاعات کامپیوتری است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل مربوط به امکان دادن کاربر به جزئیات در مورد نحوه انجام بازیابی اطلاعات کامپیوتری است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل مربوط به امکان دادن کاربر به جزئیات در مورد نحوه انجام بازیابی اطلاعات کامپیوتری است
6. Macintosh has certainly expanded my view of information, enabling me to break the barrier between text and graphics.
[ترجمه ترگمان](مکینتاش)قطعا دید من از اطلاعات را گسترش داده است، که به من این امکان را می دهد تا مانع بین متن و گرافیک را بشکنم
[ترجمه گوگل]مکینتاش قطعا دیدگاه من در مورد اطلاعات را گسترش داده است، که من را قادر می سازد مانع بین متن و گرافیک را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]مکینتاش قطعا دیدگاه من در مورد اطلاعات را گسترش داده است، که من را قادر می سازد مانع بین متن و گرافیک را از بین ببرد
7. By Enabling Laws the Reich stag empowered the government to legislate in the name of the Reich stag.
[ترجمه ترگمان]با فعال کردن قوانین، گوزن رایش به دولت قدرت داد تا به نام گوزن نر قانون گذاری کند
[ترجمه گوگل]با تأسیس قوانین، نیروهای دولتی رایش توانستند دولت را به نام قانون اساسی رایش به تصویب برسانند
[ترجمه گوگل]با تأسیس قوانین، نیروهای دولتی رایش توانستند دولت را به نام قانون اساسی رایش به تصویب برسانند
8. The answer depends upon the enabling legislation, the type of function being performed, and the nature of the decision-maker.
[ترجمه ترگمان]پاسخ به قانون توانمند سازی، نوع عملکرد انجام شده و ماهیت تصمیم گیرنده بستگی دارد
[ترجمه گوگل]پاسخ بستگی به قانون توانمندی، نوع عملکرد انجام شده و ماهیت تصمیم گیرنده دارد
[ترجمه گوگل]پاسخ بستگی به قانون توانمندی، نوع عملکرد انجام شده و ماهیت تصمیم گیرنده دارد
9. Control over delegated legislation: The enabling act.
[ترجمه ترگمان]کنترل بر روی قوانین محول شده: قانون فعال سازی
[ترجمه گوگل]کنترل قانون مجاز: قانون فعال
[ترجمه گوگل]کنترل قانون مجاز: قانون فعال
10. There are provisions enabling investors to recover loss they have suffered as a result of entering into the share transactions.
[ترجمه ترگمان]مقرراتی وجود دارند که سرمایه گذاران را قادر می سازد که از دست دادن آن ها به عنوان نتیجه ورود به معاملات سهام رنج ببرند
[ترجمه گوگل]مقرراتی وجود دارد که سرمایه گذاران قادر به بازگرداندن زیان هایی که به دلیل ورود به معاملات سهم رنج می برند، بهبود می یابند
[ترجمه گوگل]مقرراتی وجود دارد که سرمایه گذاران قادر به بازگرداندن زیان هایی که به دلیل ورود به معاملات سهم رنج می برند، بهبود می یابند
11. We are committed to enabling people with limited means to have access to legal services.
[ترجمه ترگمان]ما متعهد به توانمند ساختن مردم با امکانات محدود برای دسترسی به خدمات قانونی هستیم
[ترجمه گوگل]ما متعهد هستیم که افراد را با امکانات محدود برای دسترسی به خدمات حقوقی فعال کنیم
[ترجمه گوگل]ما متعهد هستیم که افراد را با امکانات محدود برای دسترسی به خدمات حقوقی فعال کنیم
12. This involved a minimal cost while enabling them to accumulate expertise and gain entry into new markets.
[ترجمه ترگمان]این کار حداقل هزینه را شامل می شود در حالی که آن ها را قادر می سازد تا تخصص جمع آوری کرده و ورود به بازارهای جدید را کسب کنند
[ترجمه گوگل]این هزینه های کم هزینه ای را در بر داشت که آنها را قادر به جمع آوری تخصص و ورود به بازارهای جدید می کند
[ترجمه گوگل]این هزینه های کم هزینه ای را در بر داشت که آنها را قادر به جمع آوری تخصص و ورود به بازارهای جدید می کند
13. This model has been extremely successful in enabling us to understand acquired dyslexia.
[ترجمه ترگمان]این مدل در توانمند سازی ما برای درک نارساخوانی، بسیار موفق بوده است
[ترجمه گوگل]این مدل بسیار موفق بوده و ما را قادر می سازد تا درک ناقل های به دست آمده را درک کنیم
[ترجمه گوگل]این مدل بسیار موفق بوده و ما را قادر می سازد تا درک ناقل های به دست آمده را درک کنیم
14. The Law Society also considers that the recommendation enabling judges to exclude relevant evidence in certain circumstances is capable of being abused.
[ترجمه ترگمان]جامعه قانون همچنین در نظر دارد که توصیه قضات برای حذف شواهد مرتبط در شرایط خاص قادر به سواستفاده از آن است
[ترجمه گوگل]انجمن حقوقی همچنین معتقد است که توصیه هایی که قضات را قادر به رد مدارک مربوطه در شرایط خاص می کنند، مورد سوء استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]انجمن حقوقی همچنین معتقد است که توصیه هایی که قضات را قادر به رد مدارک مربوطه در شرایط خاص می کنند، مورد سوء استفاده قرار می گیرند
پیشنهاد کاربران
قدرت بخش
توانمند
توانمند سازی
توان بخش
توانایی
قادر، توانا، برانگیزنده
ممکن سازی، فعال سازی، میسرسازی، قادرسازی، امکان بخشی، زمینه سازی
ممکن سازی، فعال سازی، میسرسازی، قادرسازی، امکان بخشی، زمینه سازی
قادر ساختن. امکان دادن
همه میگن قدرت بخشیدن یا توانمند ساختن. اما توی جمله ی من همخونی نداره. . .
enabling the gecko to walk upside dow. اخه مارمولک ژکو به طور خدادادی قدرت بالارفتن از سطح صیقلی داره و ما بهش این قدرت رو ندادیم. . . بهتره چطور ترجمه بشه؟
enabling the gecko to walk upside dow. اخه مارمولک ژکو به طور خدادادی قدرت بالارفتن از سطح صیقلی داره و ما بهش این قدرت رو ندادیم. . . بهتره چطور ترجمه بشه؟
امکان سروته راه رفتن مارمولک ژکو؛ توانایی مارمولک ژکو در وارونه راه رفتن
همدستی ( در ارتباط با جرائم )
امکانپذیر کردن
کلمات دیگر: