کلمه جو
صفحه اصلی

twig


معنی : ترکه، شاخه کوچک، دیدن
معانی دیگر : شاخه ی کوچک، شاخچه، سرشاخه، (انگلیس - عامیانه)، متوجه شدن، مشاهده کردن، n : شاخه کوچک، vt : فهمیدن

انگلیسی به فارسی

شاخه کوچک، ترکه، (. vt ): فهمیدن، دیدن


شاخه، ترکه، شاخه کوچک، دیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: twigless (adj.), twiglike (adj.)
• : تعریف: a small slender branch of a tree or shrub.
مشابه: stick

• small branch, shoot, offshoot, sprig; small branch of a nerve or blood vessel (anatomy)
understand; notice, observe
a twig is a very small, thin branch of a tree or bush.

مترادف و متضاد

ترکه (اسم)
switch, branch, rod, offshoot, wand, bequest, twig, sprig, heirloom, spray, bough, wattle, scion

شاخه کوچک (اسم)
twig, sprig, spray, subshrub

دیدن (فعل)
sense, vision, sight, eye, view, notice, look, witness, perceive, observe, see, behold, distinguish, descry, twig, catch sight, contemplate

جملات نمونه

1. A young twig is easier twisted than an old tree.
[ترجمه Elii] 1. یک شاخه جوان راحت تر از یک درخت پیر پیچیده می شود.
[ترجمه ترگمان]یه شاخه جوون تر از یه درخت کهن سال تره
[ترجمه گوگل]شاخه جوانتر از یک درخت قدیمی پیچیده تر است

2. Best to bend while ’tis a twig.
[ترجمه ترگمان]بهترین کار این است که در حالی که \" یک شاخه است خم شوید
[ترجمه گوگل]بهتر است خم شدن در حالی که 'TIS شاخه

3. As the twig is bent so the tree is inclined.
[ترجمه ترگمان]وقتی شاخه درخت خم می شود، درخت هم مایل است
[ترجمه گوگل]همانطور که پیچ و تاب خم شده است بنابراین درخت تمایل دارد

4. He broke off a twig from a willow tree and used it to shoo the flies away.
[ترجمه ترگمان]شاخه بید را از درخت بید جدا کرد و از آن استفاده کرد تا مگس ها را از آن دور کند
[ترجمه گوگل]او یک شاخه از یک درخت بید را از هم جدا کرد و از آن استفاده کرد تا مگس ها را دور کند

5. Individually we are weak, like a single twig but as a bundle we form a mighty faggot.
[ترجمه ترگمان]از ته دل، مثل یک شاخه درخت، ضعیف و ضعیف هستیم
[ترجمه گوگل]به طور جداگانه ما ضعیف هستیم، مانند یک شاخه ی کوچک، اما به عنوان یک بسته نرم افزاری، ما یک قاتل قدرتمند را تشکیل می دهیم

6. He snapped a twig off a bush.
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی را از بوته بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او یک بوته را برداشت

7. I can't twig what is wrong with her.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم با اون مشکل درست کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم چیزی را که او با او اشتباه می کنم بکشم

8. A twig snapped under my feet.
[ترجمه ترگمان]یک شاخه زیر پایم صدا کرد
[ترجمه گوگل]یک شاخه زیر پا من

9. The sharp sound of a twig snapping scared the badger away.
[ترجمه ترگمان]صدای تیز یک شاخه درخت، گورکن را به وحشت انداخت
[ترجمه گوگل]صدای تیز از ضربه زدن به انگشتان دست، گراز را ترساند

10. He heard the sharp crack of a twig.
[ترجمه ترگمان]صدای تیز و تیز یک شاخه چوبی را شنید
[ترجمه گوگل]او صدای تیز و تیز را شنید

11. He broke off the twig with a snap.
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت شاخه را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او یک ضربه محکم و ناگهانی را از بین برد

12. The other end of the twig is sharpened into a sharp point to use as a toothpick.
[ترجمه ترگمان]نوک دیگر شاخه ها به نوک تیزی تیز می شود تا به عنوان یک خلال دندانی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]انتهای دیگر شاخه به یک نقطه تیز و به عنوان یک خلال دندان استفاده می شود

13. The child touched the worm with a twig.
[ترجمه ترگمان]بچه کرم را با ترکه لمس کرد
[ترجمه گوگل]کودک به کرم ضربه زد

14. He shifted his weight and a twig snapped.
[ترجمه ترگمان]وزنش را جا به جا کرد و شاخه درخت به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]او وزن خود را عوض کرد و یک شاخه زده بود

15. When the twig tore the pocket open the letter had dropped out.
[ترجمه ترگمان]وقتی ترکه را باز کرد، نامه از دستش افتاد
[ترجمه گوگل]وقتی نامه را باز کرد، نامه باز شد

پیشنهاد کاربران

شاخه کوچک، ترکه

شاخه کوچک

Small branch

اعضای مختلف درخت از پایین به بالا :
♧ درخت ۳ بخش اصلی داره که هر کدومشون بازم تقسیم بندی مربوط به خودشون رو دارن :

1. R O O T S : یعنی ریشه ها. که خودش ۳ بخش رو شامل میشه ( Root یعنی ریشه )
■ Taproot : ریشه اصلی و بزرگ درخت که عمودی هم هست و ریشه های کوچک از آن انتشار پیدا کردن
■ Root Hairs : ریشه های خیلی ریز توسعه یافته در انتهای ریشه های بزرگتر
■ Lateral Roots : ریشه های جانبی و کناری و افقی مانند که برعکس taproot که عمودیه ، تقریبا افقی هستن

2. T R U N K : تنه ی درخت

3. C R O W N : تاج درخت
■ Foliage : همون برگه ها معنا میده leaves
■ Fruit : میوه
■ Branch : شاخه
■ Twig : شاخه های کوچک و انتشار یافته از branch - ترکه
■ Leaf : برگ ( در جمع Leaves )

شاخه ی کوچک

The soldiers camouflaged themselves with leaves and twigs

twig ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل ) ==واژه بیگانه: twigواژه مصوب: سرشاخهتعریف: انشعابی نورسته از انتهای شاخه که معمولاً متعلق به فصل سپری شدۀ رویش است==twig ( بازاریابی )
واژه مصوب: غرفه
تعریف: شعبة کوچک و تخصصی برای عرضة رده ای خاص یا معدودی از رده های محصولات یک شرکت در جایی که تأسیس شعبات بزرگ تر به صرفه ارزیابی نمی شود


کلمات دیگر: