1. It is better to begin abolishing serfdom from above than to wait for it to begin to abolish itself from below.
[ترجمه ترگمان]بهتر است نظام سرفداری را از بالا شروع کند تا اینکه منتظر بماند تا خود را از پایین منسوخ کند
[ترجمه گوگل]بهتر است شروع به از بین بردن سرپناه از بالا، منتظر بمانید تا خود را از زیر پاکسازی کنید
2. It was upon serfdom that the critics of Tsarism rapidly came to focus their attention.
[ترجمه ترگمان]به خاطر سرفداری بود که منتقدان Tsarism به سرعت مورد توجه خود قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]بر اساس حکمت متعالیه که منتقدان تزاریسم به سرعت به توجه خود توجه کردند
3. Was the pressure to abolish serfdom and slavery then economic?
[ترجمه ترگمان]آیا این فشار برای منسوخ کردن بردگی و برده داری در آن موقع اقتصادی بود؟
[ترجمه گوگل]آیا فشار برای از بین بردن سرزمین و بردگی و سپس اقتصادی بود؟
4. The last vestiges of serfdom had disappeared in the sixteenth century, and the peasants farmed the land as leaseholders or sharecroppers.
[ترجمه ترگمان]آخرین بقایای نظام سرفداری در قرن شانزدهم از بین رفته بود، و کشاورزان زمین را leaseholders یا sharecroppers پرورش می دادند
[ترجمه گوگل]آخرین حوادث قرون وسطایی در قرن شانزدهم ناپدید شد و دهقانان زمین را به عنوان اجاره داران یا مالکین مزرعه کشت کردند
5. To tamper with serfdom was certain to arouse wild expectations among the peasantry and would require the most rigorous control.
[ترجمه ترگمان]به منظور مداخله در نظام سرفداری، در میان کشاورزان، هرج و مرج به وجود آمد و به the کنترلی نیاز داشت
[ترجمه گوگل]برای تضعیف قاچاق انسان قطعا موجب وخامت واهی در میان دهقانان شد و نیاز به کنترل دقیق تر داشت
6. It has reduced us politically to serfdom.
[ترجمه ترگمان]این کشور ما را از لحاظ سیاسی به بردگی کشانده است
[ترجمه گوگل]این ما را از لحاظ سیاسی به سرزمین ما کاهش داده است
7. Peasants under serfdom tended to be forced to fulfil their obligations.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان تحت نظام سرفداری، موظف به انجام تعهدات خود بودند
[ترجمه گوگل]دهقانان تحت سرپرستی تمایل داشتند که وظایف خود را انجام دهند
8. In a society based on serfdom, order depended upon upholding the authority of the serf-owners.
[ترجمه ترگمان]در جامعه ای که بر پایه نظام سرفداری بود، نظم به حفظ قدرت مالکان سرفها بستگی داشت
[ترجمه گوگل]در یک جامعه مبتنی بر سرحدی، نظم مستلزم حفظ اقتدار صاحبان سرزمین بود
9. Serfdom stifled both collective and individual initiative among the peasantry.
[ترجمه ترگمان]رعیتی هر دو ابتکار فردی و فردی را در میان کشاورزان خفه کرد
[ترجمه گوگل]فساد اداری، ابتکار جمعی و فردی را در میان دهقانان خنثی می کند
10. In a third he concentrated on serfdom.
[ترجمه ترگمان]در یک سوم روی سرفداری متمرکز بود
[ترجمه گوگل]در یک سوم او در قبرستان متمرکز شد
11. It is better to abolish serfdom from above than to await the day when it will begin to abolish itself from below.
[ترجمه ترگمان]بهتر است سرفداری را از بالا حذف کنیم تا در انتظار روزی که از پایین شروع شود
[ترجمه گوگل]بهتر است که از سرتاسر قبرستان را از بین ببریم تا منتظر روزی باشیم که خود را از زیر پایین بیاورد
12. Now the savage system of serfdom in Xizang has been ended.
[ترجمه ترگمان]اکنون نظام سرفداری در Xizang پایان یافته است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سیستم وحشیانه سرقت در Xizang به پایان رسیده است
13. Under the centuries - long feudal serfdom, the Tibetan serfs were politically oppressed, economically exploited and frequently persecuted.
[ترجمه ترگمان]در طی قرن ها بردگی feudal، سرفها از لحاظ سیاسی مورد ظلم قرار گرفتند، و از نظر اقتصادی مورد آزار و اذیت و آزار قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]تحت سلطنت های قرون وسطی فئودالی، سربازان تبت به لحاظ سیاسی ظالم، از لحاظ اقتصادی مورد سوء استفاده قرار گرفتند و اغلب مورد آزار و اذیت قرار گرفتند
14. The serf owners safeguarded the feudal serfdom with savage punishments.
[ترجمه ترگمان]مالکان سرف، با تنبیه ات وحشیانه، نظام سرفداری را حفظ کرده بودند
[ترجمه گوگل]صاحبان سرزمین، سرزمین فئودالی را با مجازات های وحشیانه حفظ کردند