• assign, delegate a task or responsibility; give to someone for safekeeping
entrust with
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. I was entrusted with the task of looking after the money.
[ترجمه ترگمان]وظیفه مراقبت از پول را به من سپرده بودند
[ترجمه گوگل]من به وظیفه مراقبت از پول سپرده شدم
[ترجمه گوگل]من به وظیفه مراقبت از پول سپرده شدم
2. Two senior officials have been entrusted with organizing the auction.
[ترجمه ترگمان]دو مقام ارشد به سازمان دهی این مزایده واگذار شده اند
[ترجمه گوگل]دو سازمان ارشد به سازماندهی حراج اختصاص داده شده است
[ترجمه گوگل]دو سازمان ارشد به سازماندهی حراج اختصاص داده شده است
3. She was entrusted with the direction of the project.
[ترجمه ترگمان]او مسئولیت پروژه را بر عهده گرفت
[ترجمه گوگل]او با هدایت پروژه وظیفه داشت
[ترجمه گوگل]او با هدایت پروژه وظیفه داشت
4. For earlier on in Act two scene five Jessica is entrusted with the keys to Shylock; her father's house.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار در دو صحنه، پنج جسیکا با کلیدهایی برای شایلاک (house)(house)(خانه پدرش)سپرده شده است
[ترجمه گوگل]برای پیش از آن در قانون دو صحنه پنج جسیکا با کلیدهای Shylock سپرده شده است؛ خانه پدرش
[ترجمه گوگل]برای پیش از آن در قانون دو صحنه پنج جسیکا با کلیدهای Shylock سپرده شده است؛ خانه پدرش
5. Various orders of priests served as custodians of her shrine until the year 1050 when the Benedictines were entrusted with its care.
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۰۵۰، احکام گوناگونی از کشیش ها به عنوان متولی زیارتگاه او به کار بردند
[ترجمه گوگل]دستورات مختلف از کشیش ها تا سال 1050 هنگامی که بنیادین به مراقبت او سپرده شد، به عنوان نگهبانان حرم خود عمل کرد
[ترجمه گوگل]دستورات مختلف از کشیش ها تا سال 1050 هنگامی که بنیادین به مراقبت او سپرده شد، به عنوان نگهبانان حرم خود عمل کرد
6. It discounted their felt need for individual responsibility and their desire to be entrusted with tasks over which they alone had control.
[ترجمه ترگمان]آن ها نیاز خود را به مسئولیت پذیری فردی و تمایل آن ها به واگذار کردن وظایفی که به تنهایی کنترل کرده بودند، تخفیف داد
[ترجمه گوگل]این نیازهای احساسی خود را برای مسئولیت فردی و تمایل خود به وظایفی که به تنهایی کنترل آنها را به عهده داشت، تحمل کرد
[ترجمه گوگل]این نیازهای احساسی خود را برای مسئولیت فردی و تمایل خود به وظایفی که به تنهایی کنترل آنها را به عهده داشت، تحمل کرد
7. In fact, in 1914 he was entrusted with the task of servicing loans guaranteed by customs revenue earmarked for that purpose.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در سال ۱۹۱۴ وظیفه بازپرداخت وام هایی که درآمد گمرکی برای این منظور اختصاص داده شده بود، واگذار شد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، در سال 1914، وظیفه سرویس وام های تضمین شده توسط درآمد گمرکی اختصاص یافته به این هدف بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، در سال 1914، وظیفه سرویس وام های تضمین شده توسط درآمد گمرکی اختصاص یافته به این هدف بود
8. As with cathedral buildings, time was entrusted with the task of seasoning and moulding the diverse parts into a harmonious whole.
[ترجمه ترگمان]مانند ساختمان های کلیسای جامع، زمان به وظیفه چاشنی و دادن قطعات متنوع به یک کل هماهنگ سپرده شد
[ترجمه گوگل]همانطور که با ساختمان های کلیسای جامع، زمان به وظیفه چاشنی و قالب بندی قطعات متنوع به یک کل هماهنگ سپرده شد
[ترجمه گوگل]همانطور که با ساختمان های کلیسای جامع، زمان به وظیفه چاشنی و قالب بندی قطعات متنوع به یک کل هماهنگ سپرده شد
9. The officials who were entrusted with the task of putting him to death behaved with as much humanity as possible.
[ترجمه ترگمان]مقاماتی که وظیفه قرار دادن او را به مرگ محول کرده بودند تا حد امکان با انسانیت رفتار می کردند
[ترجمه گوگل]مسئولان که به وظیفه ای که او را به مرگ تحمیل کردند، به همان اندازه انسانیت رفتار می کردند
[ترجمه گوگل]مسئولان که به وظیفه ای که او را به مرگ تحمیل کردند، به همان اندازه انسانیت رفتار می کردند
10. And she had been entrusted with its safe keeping.
[ترجمه ترگمان]و او را تحت مراقبت امن قرار داده بودند
[ترجمه گوگل]و او با نگه داشتن آن سپرده بود
[ترجمه گوگل]و او با نگه داشتن آن سپرده بود
11. Many people believe that voluntary bodies as they are today can not be entrusted with this national responsibility.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که نهاده ای داوطلبانه مانند امروز را نمی توان به این مسئولیت ملی واگذار کرد
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم معتقدند که بدن داوطلبانه امروزه نمی تواند به این مسئولیت ملی اختصاص داده شود
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم معتقدند که بدن داوطلبانه امروزه نمی تواند به این مسئولیت ملی اختصاص داده شود
12. Five additional members were added to an existing committee entrusted with monitoring, fighting and controlling oil fires.
[ترجمه ترگمان]پنج عضو دیگر به یک کمیته موجود افزوده شدند که کنترل، مبارزه و کنترل آتش سوزی نفت را بر عهده داشتند
[ترجمه گوگل]پنج عضو اضافی به یک کمیته کنونی اختصاص داده شد که مسئول نظارت، مبارزه و کنترل آتشسوزی بودند
[ترجمه گوگل]پنج عضو اضافی به یک کمیته کنونی اختصاص داده شد که مسئول نظارت، مبارزه و کنترل آتشسوزی بودند
13. It seemed that boys were entrusted with the majority of off-task or on-task jobs, including taking absence slips to the office.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این پسران با اکثر کاره ای خارج از کار یا کار وظیفه، از جمله رفتن به دفتر کار، واگذار شده بودند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که پسرها اکثریت کارهای بدون کار یا مشغول به کار را به عهده داشتند، از جمله عدم انعقاد قرارداد به دفتر
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که پسرها اکثریت کارهای بدون کار یا مشغول به کار را به عهده داشتند، از جمله عدم انعقاد قرارداد به دفتر
پیشنهاد کاربران
مسئول قرار گرفتن
واگذار کردن به . دادن به
گماردن به
کلمات دیگر: