کلمه جو
صفحه اصلی

akimbo


معنی : دست بکمر زده
معانی دیگر : دو دست بر کمر، دست به کمر زده و آرنج ها باز

انگلیسی به فارسی

دست‌به‌‌کمر‌ زده


انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: with hand on hip and elbow pointed away from the body.

(2) تعریف: with knees bent.

• with bent limbs; with the elbows bent and the hands resting on the hips
if you stand arms akimbo or with arms akimbo you stand with your hands on your hips and your elbows pointing outwards; an old-fashioned expression.

مترادف و متضاد

دست ب کمر زده (قید)
akimbo

جملات نمونه

The girl stood with arms akimbo facing her mother.

دختر دست به کمر جلو مادرش ایستاد.


1. the girl stood with arms akimbo facing her mother
دختر دست به کمر جلو مادرش ایستاد.

2. He stood, arms akimbo, refusing to move.
[ترجمه ترگمان]ایستاده بود، دست ها را به کمر زده بود و از حرکت امتناع می ورزید
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود، اسم آئیمو را رد کرد، حاضر به حرکت نبود

3. She stood, arms akimbo, looking around.
[ترجمه ترگمان]ایستاده بود، دست ها را به کمر زده بود و به اطراف نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود، آئیمبو بازوهایش را نگاه می کرد

4. She stood looking at him with arms akimbo.
[ترجمه ترگمان]و دست ها را به کمر زده به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود به دنبال او با اسلحه آیموبو

5. He stood, arms akimbo, looking around in the musty gloom.
[ترجمه ترگمان]ایستاده بود، دست ها را به کمر زده و در تاریکی به اطراف می نگریست
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود، آئیمبو را باز می کند، نگاهی به اطراف آن در تاریکی فشرده

6. Anatole stood arms akimbo, challenging me.
[ترجمه ترگمان]آناتول دست به کمر زده بود و مرا به مبارزه می طلبید
[ترجمه گوگل]آناتولی ایستاده اسم آبی، به من چالش زد

7. That's Aunt Bedelia with her arms akimbo again.
[ترجمه ترگمان]خاله پتو نیا دوباره دست ها را به کمر زده بود
[ترجمه گوگل]این عمه بدلیا با بازوی او آیمبو باز است

8. Put your elbows slightly forward with arms akimbo.
[ترجمه ترگمان]آرنج هایش را به کمر تکیه بده و دست ها را به کمر تکیه بده
[ترجمه گوگل]آرام آرنج خود را به آرامی با آغوش آیدیم

9. He is sitting with legs akimBo.
[ترجمه ترگمان]او با پاهای akimbo نشسته است
[ترجمه گوگل]او نشسته است با پاها akimBo

10. As follows: legs open, shoulder width, arms akimbo.
[ترجمه ترگمان]به شکل زیر: پاها باز، عرض شانه، دست ها به کمر
[ترجمه گوگل]به شرح زیر است: پاها باز، عرض شانه، آئیمبو بازو

11. Children standing akimbo by the fence.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که به کمر زده اند
[ترجمه گوگل]کودکان با حصار آیمیبو ایستاده اند

12. She stood with arms akimbo while she gave the mistress a piece of her mind.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دست به کمر زده بود، دست ها را به کمر نهاده بود
[ترجمه گوگل]او با اسلحه آیمیبو ایستاده بود در حالیکه او معشوقه یک قطعه ذهنش را به او داد

13. The mistress stood with arms akimbo while she talked to her new servant.
[ترجمه ترگمان]خانم در حالی که با کلفت تازه خود صحبت می کرد دست ها را به کمر زده بود
[ترجمه گوگل]معشوقه با آغوش آیمبو ایستاد، در حالی که با بنده جدیدش صحبت میکرد

14. He stands with arms akimbo.
[ترجمه ترگمان]دستش را به کمر زده بود
[ترجمه گوگل]او با اسلحه آیمیبو ایستاده است

پیشنهاد کاربران

akimbo
دست به کمر زده
legs akimbo
چهار زانو نشسته و یا زانو های خَم در حالت ایستاده



کلمات دیگر: