کلمه جو
صفحه اصلی

inhale


معنی : استنشاق کردن، تنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فرو بردن، بداخل کشیدن، استشمام کردن
معانی دیگر : (هوا یا بخار یا هوای آغشته به دارو را به داخل ریه فرو بردن) استنشاق کردن، در دمیدن (در برابر: باز دمیدن exhale)، درون دمیدن، شهیق کردن، (دود سیگار و غیره) فرو دادن، (دود) قورت دادن

انگلیسی به فارسی

تنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فروبردن، استنشاق کردن، بداخل کشیدن، استشمام کردن


استنشاق، استنشاق کردن، تنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فرو بردن، بداخل کشیدن، استشمام کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inhales, inhaling, inhaled
• : تعریف: to take in by breathing; breathe in.
متضاد: exhale, expire
مشابه: draw
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: inhalation (n.)
(1) تعریف: to take a breath; breathe in.
متضاد: exhale, expire
مشابه: pull

- The doctor told her to inhale deeply.
[ترجمه نیایش] دکتر به او گفت که نفس عمیق بکشد.
[ترجمه نیکراد] دکتر به او گفت که نفس عمیق بکشد
[ترجمه ترگمان] دکتر به او گفت که نفس عمیق بکشد
[ترجمه گوگل] دکتر به او گفت که به شدت در معرض استرس قرار دارد

(2) تعریف: to draw tobacco smoke into the lungs while smoking.

- When I had my first cigarette, I didn't inhale.
[ترجمه نیکراد] وقتی اولین سیگارم را کشیدم ، نمی توانستم نفس عمیق بکشم
[ترجمه ترگمان] وقتی اولین سیگار را داشتم، استشمام نمی کردم
[ترجمه گوگل] وقتی اولین سیگارم را داشتم، من نداشتم

• breathe in, take into the lungs (air, smoke, etc.)
when you inhale, you breathe in.

مترادف و متضاد

استنشاق کردن (فعل)
inbreathe, aspire, breathe, inhale, inspire

تنفس کردن (فعل)
inbreathe, recess, inhale, respire

تو کشیدن (فعل)
inhale, indraft

در ریه فرو بردن (فعل)
inhale

بداخل کشیدن (فعل)
inhale

استشمام کردن (فعل)
inhale, sniff

breathe in


Synonyms: drag, draw in, gasp, inspire, insufflate, puff, pull, respire, smell, sniff, snort, suck in


Antonyms: breathe out, exhale


جملات نمونه

1. to inhale and exhale air
دمیدن و باز دمیدن هوا

2. he smokes a pipe but does not inhale (the smoke)
او پیپ می کشد ولی دود آنرا فرو نمی برد.

3. It is dangerous to inhale ammonia fumes.
[ترجمه ترگمان]استنشاق گازهای آمونیاک خطرناک است
[ترجمه گوگل]خطرناک است که گازهای آمونیاک را وارد کنید

4. Smokers who inhale are likely to become addicted to nicotine.
[ترجمه ترگمان]سیگاری ها که تنفس می کنند احتمالا به نیکوتین اعتیاد پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]سیگاری که در معرض استنشاق قرار دارد، به نیکوتین وابسته است

5. Lift your arms above your head and inhale as you stretch.
[ترجمه ترگمان]بازوهایتان را بالای سر خود قرار دهید و به هنگام کشش تنفس بکنید
[ترجمه گوگل]بازوهای خود را بالای سر خود بکشید و در حالی که کشیدید، به آن نفوذ کنید

6. Do you inhale when you somke?
[ترجمه ترگمان]وقتی you تنفس می کنی؟
[ترجمه گوگل]وقتی وارد بدنم می شوی وقتی وارد بدنم می شوی؟

7. Don't inhale dust into your lung.
[ترجمه ترگمان]در ریه هات گرد و خاک فرو نکن
[ترجمه گوگل]گرد و غبار را در ریه خود وارد نکنید

8. They inhale deeply, as if their very lives depended on that one breath.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور عمیق تنفس می کنند، گویی زندگی آن ها به این نفس بستگی دارد
[ترجمه گوگل]آنها به طور عمیق نفوذ می کنند، مثل اینکه زندگی آنها وابسته به آن نفس است

9. Application:Automatically inhale and trim thread. Apply to thick tatting and heavy materials, such as jeans, embroider, handbag, suitcase and bedding.
[ترجمه ترگمان]برنامه: به طور خودکار رشته های باریک و باریک را تنفس کنید از مواد سنگین و ضخیم، مانند شلوار جین، embroider، کیف دستی، چمدان و رختخواب استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برنامه: به صورت خودکار در معرض دمیدن و تمیز کردن موضوع تاتین ضخیم و مواد سنگین مانند شلوار جین، گلدوزی، کیف دستی، چمدان و ملافه را اعمال کنید

10. Slowly inhale and exhale, extending your spine, for 2 to 3 minutes.
[ترجمه ترگمان]به آرامی نفس بکشید و نفسی به بیرون بکشید و ستون فقرات خود را به مدت ۲ تا ۳ دقیقه افزایش دهید
[ترجمه گوگل]به مدت 2 تا 3 دقیقه به آرامی وارد بدن خود بشوئید و بیرون بکشید

11. Stories change form freely as they inhale the air of each new age.
[ترجمه ترگمان]هنگام تنفس هوای هر عصر جدید، داستان ها به راحتی شکل می گیرند
[ترجمه گوگل]داستان ها به شکل آزادانه تغییر می کنند، زیرا هوا هر عصر جدید را وارد می کند

12. Inhale cold, exhale warm . inhale hatred, exhale love. what goes around, comes around?
[ترجمه ترگمان]هوا سرد است و warm را بیرون می دهد نفرت رو فرو کن، عشق رو بیرون بده چی این دور و بر پرسه می زنه؟
[ترجمه گوگل]در معرض هوای سرد، گرم کردن تنفر از تنفس، عطش عشق چه اتفاقی می افتد، می آید؟

13. The monitoring items include the number of inhale, particles ( IP ), nitrogen oxides ( NOx ), carbon monoxide ( CO ) and hydrocarbon ( CmHn ).
[ترجمه ترگمان]آیتم های نظارتی شامل تعداد تنفس، ذرات (IP)، اکسیده ای نیتروژن (اکسیده ای نیتروژن)، مونوکسید کربن (CO)و هیدروکربن (CmHn)می شوند
[ترجمه گوگل]اقلام نظارت شامل تعداد استنشاقی، ذرات (IP)، اکسید نیتروژن (NOx)، مونوکسید کربن (CO) و هیدروکربن (CmHn) می باشد

14. I've seen Cookie inhale a pound cake the size of his own torso and swear with his next breath that he's never, ever been fed.
[ترجمه ترگمان]کوکی را دیدم که به اندازه نیم تنه خودش بود و به نفس بعدی قسم می خورد که هرگز سیر نشده است
[ترجمه گوگل]من دیده ام که کوکی یک کیک پوند را به اندازه لگن خود می کشد و با نفس بعدی خود قسم می خورم که هرگز، هرگز تغذیه نشده است

15. Again backbend into alignment as you inhale, and twist deeper as you exhale.
[ترجمه ترگمان]باز هم وقتی تنفس می کنید دوباره به هم تراز می شوید و وقتی نفس خود را به بیرون می دهید عمیق تر می شوید
[ترجمه گوگل]باز هم به هنگام ترشح، به حالت ترشح می رسیم، و هنگامی که شما بیرون می کشید، پیچیده تر می شوید

to inhale and exhale air

دمیدن و باز دمیدن هوا


He smokes a pipe but does not inhale (the smoke).

او پیپ می‌کشد؛ ولی دود آنرا فرونمی‌برد.


پیشنهاد کاربران

بُخور دادن

به درون کشیدن هوا

دَم
exhale:بازدَم

Breathe sth

نفس کشیدن، دم، استشمام
ts dangerous to inhale in this room , so please wear a mask.
نفس کشیدن در این اتاق خطرناک است پس لطفا ماسک بزنید😷



دَروندَمیدن .


کلمات دیگر: