کلمه جو
صفحه اصلی

consult


معنی : رایزنی کردن، مشورت کردن، همفکری کردن، کنکاش کردن، مشورت خواستن از
معانی دیگر : مشاوره کردن، نظرخواهی کردن، سگالیدن، سگالش گری کردن، رجوع کردن به، بازگشت کردن به، مراجعه کردن به، مد نظر گرفتن، مورد ملاحظه قرار دادن، پیروی کردن، (مهجور) نقشه کشی کردن، طرح ریزی کردن، (مهجور) مشورت، شور

انگلیسی به فارسی

هم‌فکری کردن، رایزنی کردن، کنکاش کردن، مشورت کردن، مشورت خواستن از، مشورت


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: consults, consulting, consulted
(1) تعریف: to look to for advice or information.
مشابه: ask, inquire of, look to

- He consulted his lawyer concerning his legal rights in the matter.
[ترجمه ترگمان] با وکیلش در مورد حقوق قانونیش در این مورد مشورت کرد
[ترجمه گوگل] او در مورد حقوق قانونی خود در مورد وکیلش مشورت کرد

(2) تعریف: to refer to.
مشابه: check, refer to

- Let's consult the dictionary for the correct spelling.
[ترجمه نیلوفر] بیایید فرهنگ لغت را برای تلفظ صیح کنکاش کنیم
[ترجمه ترگمان] بیایید فرهنگ لغت را برای املای درست هجی کنیم
[ترجمه گوگل] بیایید فرهنگ لغت را برای املای صحیح مشورت کنیم

(3) تعریف: to take into account; consider.
مترادف: consider, regard, take into account

- I'll have to consult my finances before deciding to buy.
[ترجمه مهرداد] من حتما قبل از تصمیم به خرید با نامزدم مشورت خواهم کرد
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه تصمیم بگیرم چه چیزی بخرم، باید با امور مالی خودم مشورت کنم
[ترجمه گوگل] من قبل از تصمیم به خرید باید از منابع مالی خودم صحبت کنم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to deliberate; confer (usu. fol. by with).
مترادف: confer
مشابه: caucus, check, deliberate, huddle, meet, negotiate, talk

- She consulted with her doctor before deciding to enter the marathon.
[ترجمه ترگمان] قبل از این که تصمیم بگیرد به دو ماراتون شرکت کند، با دکتر مشورت کرد
[ترجمه گوگل] او قبل از تصمیم به ورود به ماراتن با دکترش مشورت کرد

• advise; ask advice; talk with; consider
if you consult someone, you ask them for their opinion and advice.
if you consult a book or a map, you refer to it for information.

مترادف و متضاد

رایزنی کردن (فعل)
advise, consult

مشورت کردن (فعل)
confer, consult

همفکری کردن (فعل)
consult

کنکاش کردن (فعل)
consult, deliberate

مشورت خواستن از (فعل)
consult

ask, confer


Synonyms: argue, ask advice of, be closeted with, brainstorm, call in, cogitate, collogue, commune, compare notes, confab, confabulate, consider, debate, deliberate, discuss, examine, flap, groupthink, huddle, interrogate, interview, kick ideas around, negotiate, parlay, pick one’s brains, powwow, put heads together, question, refer to, regard, respect, review, seek advice, seek opinion of, take account of, take a meeting, take counsel, talk over, toss ideas around, treat, turn to


جملات نمونه

1. to consult a map
به نقشه(ی راه ها یا جغرافی) مراجعه کردن

2. to consult various sources
به پس گشتنامه های مختلف مراجعه کردن

3. you must consult your own wishes in this matter
در این مورد باید از خواسته های خود پیروی کنید.

4. i have to consult my father first
اول باید با پدرم مشورت بکنم.

5. If you wish good advice, consult an old man.
[ترجمه ترگمان]اگر نصیحت خوبی بخواهی، با یک پیرمرد مشورت کن
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید توصیه خوبی داشته باشید، با یک پیرمرد مشورت کنید

6. I have to consult the manager about the matter.
[ترجمه ترگمان]من باید در مورد این موضوع با مدیر مشورت کنم
[ترجمه گوگل]من باید با مدیر در مورد این موضوع مشورت کنم

7. I decided to consult a medical dictionary.
[ترجمه Aida] تصمیم گرفتم که به یک فرهنگ لغت پزشکی رجوع کنم.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم با یک فرهنگ لغت پزشکی مشورت کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم با یک فرهنگ لغت پزشکی مشورت کنم

8. If the pain continues, consult your doctor.
[ترجمه ترگمان]، اگه درد ادامه پیدا کنه به دکترت مشورت بده
[ترجمه گوگل]اگر درد ادامه یابد، با دکتر خود مشورت کنید

9. If the pain persists, consult a doctor.
[ترجمه ترگمان]اگر درد پافشاری می کند، با دکتر مشورت می کند
[ترجمه گوگل]اگر درد همچنان ادامه دارد، با یک پزشک مشورت کنید

10. Consult the bibliography for further reading on the subject.
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه بیشتر در مورد این موضوع با کتابشناسی مشورت کنید
[ترجمه گوگل]برای خواندن بیشتر در مورد این موضوع به کتابشناسی مراجعه کنید

11. Consult your doctor about how much exercise you should attempt.
[ترجمه ترگمان]در مورد این که چقدر ورزش باید تلاش کنید با پزشک خود مشورت کنید
[ترجمه گوگل]درمورد تمریناتی که باید انجام دهید، با پزشک خود مشورت کنید

12. He went to town to consult his lawyer.
[ترجمه مسعود] او برای مشورت کردن با وکیلش به شهر رفت
[ترجمه ترگمان]به شهر رفت تا با وکیلش مشورت کند
[ترجمه گوگل]او برای مشورت با وکیلش به شهر رفت

13. If you require further information, you should consult the registrar.
[ترجمه ترگمان]اگر نیاز به اطلاعات بیشتر داشته باشید، باید با کارمند ثبت مشورت کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما نیاز به اطلاعات بیشتر دارید، باید از ثبت کننده مطلع شوید

14. You might find it worthwhile to consult a financial adviser.
[ترجمه ترگمان]ممکن است برای مشورت با یک مشاور مالی ارزشمند باشد
[ترجمه گوگل]شما ممکن است به مشاوره مالی مشورت کنید

15. Consult a solicitor who is personally recommended to you.
[ترجمه ترگمان]با یک وکیل مشورت کنید که شخصا به شما توصیه کرده است
[ترجمه گوگل]با یک مشاور حقوقی که شخصا به شما توصیه می شود، مشورت کنید

I have to consult my father first.

اول باید با پدرم مشورت بکنم.


the Chinese commander ... consulted with the guide

(نظامی گنجوی) سپه‌دار چین ... سگالش‌گری کرد با رهنمای


to consult a map

به نقشه(ی راه‌ها یا جغرافی) مراجعه کردن


You must consult your own wishes in this matter.

در این مورد باید از خواسته‌های خود پیروی کنید.


پیشنهاد کاربران

مشورت کردن

1. مشورت کردن ( گرفتن )
2. دنبال اطلاعات ( در کتاب یا . . ) گشتن

مشورت ، مشورت از قبل و یاآمادگی شناختی ، هیجانی برای شناساندن خود و خاطره های مشترک

بررسی کردن

پرسیدن، در میان گذاشتن با ( در برخی موقعیت ها، مثلاً: If you have questions about the service, consult the service provider = اگر سؤالی درباره سرویس دارید، از ارائه دهنده آن بپرسید )

"مراجعه" کردن نیز معنی میدهد. مثلا مراجعه کردن به یک وبسایت.

برگرفته شده از Oxford
consult something: to look in or at something to get information
مراجعه کردن
مثال:
consult the table on page 104
If you're not sure which plug to buy, consult the manual

مراجعه کردن، بررسی کردن، مورد بررسی قرلر دادن، مشورت کردن
مثال:
Cases Consulted
یعنی مواردی که مورد بررسی قرار گرفته
یا مواردی که به آن ها مراجعه شده


کلمات دیگر: