کلمه جو
صفحه اصلی

bunny


معنی : ورم، اسم حیوان دست اموز
معانی دیگر : (زبان کودکانه) خرگوش (bunny rabbit هم می گویند)، پینه، اسم حیوان دست اموز مثل خرگوش

انگلیسی به فارسی

اسم حیوان دست اموز، ورم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: bunnies
• : تعریف: (informal) a rabbit, esp. a young one.

• rabbit; young rabbit
small children often call a rabbit a bunny or a bunny rabbit.

مترادف و متضاد

ورم (اسم)
bulge, tumidity, edema, dropsy, botch, tympany, swelling, bunny, tumor, node, tumefaction, turgidity, welt, tumescence

اسم حیوان دست اموز (اسم)
bunny

جملات نمونه

1. The Happy Bunny club was heaving.
[ترجمه ترگمان]کلوپ شادی \"خرگوش\" - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]باشگاه مبارک اسم حیوان دست امده بود

2. Bugs Bunny was one of my childhood heroes.
[ترجمه ترگمان] حشرات بانی یکی از قهرمان های دوران کودکیم بود
[ترجمه گوگل]Bugs Bunny یکی از قهرمانان کودکی من بود

3. Bugs Bunny and other Warner cartoon characters wait to greet you, alongside the ranks of popcorn dispensers.
[ترجمه ترگمان](Bugs)و دیگر شخصیت های کارتونی دیگر برای خوشامد گویی به شما در کنار صفوف of پاپ کرن منتظر می مانند
[ترجمه گوگل]اشکالات اسم حیوان دست اموز و دیگر شخصیت های کارتونی وارنر منتظر رسیدن به شما هستند، در کنار صفات تلگراف های پاپ کورن

4. Bunny felt in his pocket, fiddling for loose change.
[ترجمه ترگمان]و خرگوش را در جیبش احساس کرد و رفت تا تغییر کند
[ترجمه گوگل]اسم حیوان دست امده در جیبش احساس می کند، تغییر می کند

5. Bunny threatened to chainsaw the flat in Muswell Hill and torch the goldfish, although maybe it was the other way round.
[ترجمه ترگمان]بانی threatened را تهدید می کرد که آپارتمان را در Muswell هیل تعمیر می کند و ماهی را آتش می زند، اگر چه شاید راه دیگری باشد
[ترجمه گوگل]اسم حیوان دست اموز را تهدید کرد که صاف در Muswell Hill را بچسبانید و ماهی قرمز را مشعل کند، اگرچه شاید دور از دسترس بود

6. In the stables, Bunny Chaloner was perfectly capable of warding off any too-friendly girl.
[ترجمه ترگمان]در اصطبل، خرگوش بانی کام لا توانایی انجام دادن هرگونه رفتار دوستانه را داشت
[ترجمه گوگل]در اصطبل، اسم حیوان دست و پا چلنر کاملا قادر بود از هر دختر بسیار دوست داشتنی محاصره کند

7. You had enough bunny just now . . . so answer me.
[ترجمه ترگمان]تو الان به اندازه کافی بانی داشتی پس بهم جواب بده
[ترجمه گوگل]شما در حال حاضر به اندازه کافی اسم حیوان دست اموز شده اید به من جواب بده

8. Bunny, unshaven, stood at the kerb with the stage manager of the Empire.
[ترجمه ترگمان]Bunny، که ریشش را نتراشیده بود، با مدیر صحنه امپراطوری در کنار جدول ایستاده بود
[ترجمه گوگل]اسم حیوان دست اموز، دست نخورده، با مدافع صحنه امپراتوری در کنار هم بود

9. Cindy said one day pointing to a bunny hopping around the backyard.
[ترجمه ترگمان]سیندی یک روز گفت که خرگوش به حیاط پشتی می پرد
[ترجمه گوگل]سیندی یک روز با اشاره به یک اسم حیوان دست و پا گیر در حال چرخش در اطراف حیاط خلوت گفت

10. Where you going you funny little bunny.
[ترجمه ترگمان]کجا میری \"بانی کوچولوی بامزه\"
[ترجمه گوگل]از کجا می گذرد اسم حیوان دست اموز کمی خنده دار

11. Louis Armstrong and Bunny Berigan may have been trumpet talents of a similar mettle but there the resemblance stopped.
[ترجمه ترگمان]لوی آرمسترانگ و بانی بانی Bunny ممکن است دارای استعدادهای شیپوری مشابه باشند اما این شباهت متوقف می شود
[ترجمه گوگل]لوئیس آرمسترانگ و اسم حیوان دست اموز Berigan ممکن است استعداد شاخ و شانه از یک متین مشابه، اما وجود دارد شباهت متوقف شد

12. On the first occasion Bunny was tactful, assuring him she would be sent home in a taxi at any moment.
[ترجمه ترگمان]او در اولین باری که بانی موقع شناسی نبود، به او اطمینان داد که هر لحظه ممکن است او را در یک تاکسی به خانه بفرستند
[ترجمه گوگل]در اولین فرصت، اسم حیوان دست اموز را به طرز وحشیانه ای، اطمینان داد که او در هر لحظه در یک تاکسی به خانه می رود

13. Bunny or not, he still could not blow bubbles with it.
[ترجمه ترگمان] بانی یا نه، اون هنوز نمی تونه حباب ها رو با اون منفجر کنه
[ترجمه گوگل]اسم حیوان دست اموز و یا نه، او هنوز هم می تواند حباب با آن ضربه

14. Bunny wasn't the only one to lose his temper.
[ترجمه ترگمان] بانی تنها کسی نبود که خشمش رو از دست می داد
[ترجمه گوگل]اسم حیوان دست اموز تنها کسی بود که خوشی را از دست داد

پیشنهاد کاربران

پینه، ورم، اسم حیوان دست آموز ( مثل خرگوش )

خرگوش ( در زبان کودکان )


کلمات دیگر: