کلمه جو
صفحه اصلی

exonerated

انگلیسی به فارسی

اخراج شده، تبرئه کردن، مبرا کردن، روسفید کردن


جملات نمونه

1. he was exonerated from all the charges brought against him
او در برابر کلیه ی اتهامات وارده بی گناه شناخته شد.

2. an examination of the secret files exonerated him
رسیدگی به پرونده های محرمانه برائت او را اثبات کرد.

پیشنهاد کاربران

بی گناه

اعاده حیثیت کردن


کلمات دیگر: