Definition = انجام کاری منظم ، اغلب کاری اشتباه یا احمقانه ، به طوری که به نا آور و سر زبان ها بیافتید.
معنیش اگر اشتباه نکنم میشه اسم و رسم در کردن ( به واسطه کاری اشتباه یا احمقانه که شخص یا فر د مورد نظر را به واسطه آن عمل سر زبان ها می اندازد ) ، عادت کردن به کاری، یک کار معمول را انجام دادن
مثال:
They have made a career out of this reactionary, sentimental nonsense.
آنها به درست کردن این مزخرفات ارتجاعی و احساسی عادت کرده اند.
2 - My brother seems to be making a of upsetting people. .
به نظر می رسد برادرم به نارحت کردن مردم عادت کرده است.
معنیش اگر اشتباه نکنم میشه اسم و رسم در کردن ( به واسطه کاری اشتباه یا احمقانه که شخص یا فر د مورد نظر را به واسطه آن عمل سر زبان ها می اندازد ) ، عادت کردن به کاری، یک کار معمول را انجام دادن
مثال:
They have made a career out of this reactionary, sentimental nonsense.
آنها به درست کردن این مزخرفات ارتجاعی و احساسی عادت کرده اند.
2 - My brother seems to be making a of upsetting people. .
به نظر می رسد برادرم به نارحت کردن مردم عادت کرده است.