کلمه جو
صفحه اصلی

dryness


معنی : خشکی
معانی دیگر : آب زدودگی، بی آبی (رجوع شود به: dry)

انگلیسی به فارسی

خشکی


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being dry, lack of moisture

مترادف و متضاد

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

aridity


Synonyms: drought, dehydration, lack of moisture, desiccation, exsiccation, parchedness


Antonyms: wetness


جملات نمونه

1. Dryness of the skin can also be caused by living in centrally heated homes and offices.
[ترجمه ترگمان]dryness پوست نیز می تواند با زندگی در خانه های گرم داغ و دفاتر ایجاد شود
[ترجمه گوگل]خشکی پوست نیز می تواند با زندگی در خانه ها و دفاتر مرکزی گرم شود

2. Her writing has a wry dryness.
[ترجمه ترگمان]نوشته هاش یه تیکه خشکی داره
[ترجمه گوگل]نوشتن او خشکی کج است

3. The wine has just enough dryness to balance its fruitiness.
[ترجمه 👾] ( این ) شراب به اندازه کافی فاقد شکر هست که طعم میوه ایش حفظ بشه
[ترجمه ترگمان]شراب به اندازه کافی خشک شده است که تعادل خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]شراب به اندازه کافی خشکی است تا تعادل آن را حفظ کند

4. The dryness in my mouth vanished and I could feel the adrenaline flooding my body.
[ترجمه ترگمان]خشکی دهانم ناپدید شد و احساس می کردم آدرنالین در بدنم جاری می شود
[ترجمه گوگل]خشکی در دهانم ناپدید شد و من می توانستم آدرنالین را در بدنم سیل کنم

5. Symptoms included frequent dryness in the mouth.
[ترجمه ترگمان]علایم شامل خشکی مکرر در دهان بودند
[ترجمه گوگل]علائم شامل خشکی مکرر در دهان است

6. The meat was juicy with no hint of dryness.
[ترجمه ترگمان]گوشت پر از آب شده بود و هیچ اثری از خشکی نداشت
[ترجمه گوگل]گوشت آبدار بود بدون اشاره به خشکی

7. Overcooking, however, will result in the dryness and fibrous texture that occur with any bird subjected to too much heat.
[ترجمه ترگمان]با این حال، overcooking منجر به خشکی و بافت فیبری می شود که با هر پرنده در معرض گرمای بسیار زیاد رخ می دهد
[ترجمه گوگل]با این وجود، اضافه شستشو باعث خشکی و بافت فیبری می شود که با پرنده ای که تحت حرارت زیاد قرار می گیرد، رخ می دهد

8. The use of dryness extends also to routine operational practice.
[ترجمه ترگمان]استفاده از خشکی نیز به روش عملیاتی روتین ادامه می یابد
[ترجمه گوگل]استفاده از خشکی همچنین به عملیات معمول عملیات گسترش می یابد

9. A necessary gesture to moisten the dryness in her throat.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت لازم برای مرطوب کردن پوست گلویش
[ترجمه گوگل]ژست لازم برای خشک کردن خشکی در گلو

10. It'mainly concludes these characteristic parameters, such as visual, dryness, ion contamination, welding flux residual, surface insulation resistance and electric migration et al.
[ترجمه ترگمان]عمدتا این پارامترهای مشخصه مانند خشکی، خشکی، آلودگی یونی، باقیمانده جریان جوشکاری، مقاومت عایق بندی سطحی و مهاجرت الکتریکی را به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]این پارامترها به طور عمده شامل پارامترهای بصری، خشکی، آلودگی یون، باقی مانده شار جوش، مقاومت عایق سطحی و مهاجرت الکتریکی و غیره می باشد

11. Results The symptom prevalence of throat dryness, sore, engorgement and nasal mucosa engorgement and dryness were higher in the exposed group.
[ترجمه ترگمان]نتایج شیوع علائم عفونت گلو، درد، engorgement و مخاط بینی مخاط و خشکی بینی در گروه آشکار بالاتر بودند
[ترجمه گوگل]یافته ها شیوع علایم خشکی گلو، درد، غشاء و غشای مخاط بینی و خشکی در گروه در معرض بیشتر بود

12. He was advised to spend time in the warmth and dryness of Italy.
[ترجمه ترگمان]به او توصیه شد که وقت خود را در گرما و خشکی ایتالیا بگذراند
[ترجمه گوگل]او توصیه به صرف زمان در گرما و خشکی ایتالیا بود

13. Every two months or so, have half an inch trimmed off to get rid of dryness.
[ترجمه ترگمان]هر دو ماه یا هر دو نیم اینچی برای خلاص شدن از خشکی فاصله دارند
[ترجمه گوگل]هر دو ماه یا بیشتر، نیمی از اینچ را خرد کرده و از خشک شدن خلاص می شوید

14. Methylated bile acids were produced by reaction at room temperature for one hour and subsequently evaporated to dryness under nitrogen.
[ترجمه ترگمان]اسیده ای کیسه صفرا از طریق واکنش در دمای اتاق به مدت یک ساعت تولید شدند و متعاقبا تحت نیتروژن خشک شدند
[ترجمه گوگل]اسید های صفراوی متیل شده با واکنش در دمای اتاق به مدت یک ساعت تولید می شوند و سپس در نیتروژن به خشکی تبخیر می شوند

15. Damming rivers meant forming reservoirs, and in the heat and dryness of California, reservoirs would evaporate huge quantities of water.
[ترجمه ترگمان]روده ای damming به معنای تشکیل reservoirs، و در گرما و خشکی کالیفرنیا، مخازن مقادیر عظیمی از آب را تبخیر خواهند کرد
[ترجمه گوگل]رودخانه های Damming به معنای تشکیل مخازن هستند و در گرما و خشکی کالیفرنیا مخازن مقدار زیادی آب را تبخیر می کنند

پیشنهاد کاربران

یبوست

بدون شکر
Dry

504 رضا دانشوری انتشارات جنگل، خشکسالی معنی کرده.

خشکی
بدون آبی


کلمات دیگر: